0

‌قصه کودکانه

 
ma1393
ma1393
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1393 
تعداد پست ها : 1942
محل سکونت : اصفهان

فیل ها در خواب علی کوچولو قسمت دوم
پنج شنبه 26 فروردین 1395  7:54 PM

 


:elephant:فیل ها در خواب علی کوچولو:elephant:



قسمت دوم...:hibiscus:



بعد، گفتند: « ما دیگر باید برگردیم پیش پدر و مادرمان! »:elephant::elephant::elephant::elephant:

:sunglasses::blush::elephant: آن ها سوار سه تا از فیل ها شدند و به دنبال هم به راه افتادند.

توی کوچه، هر کس آن ها را دید، گفت: « فیلِ بچه ها، یادِ هندوستان کرده! »
🤓🤓🤓
علی کوچولو راه هندوستان را بلد بود. آن ها از کنار ماشین ها و ساختمان های بلند گذشتند. از کنار باغ ها و رودها و کوه ها گذشتند تا به هندوستان رسیدند.
:love_hotel::love_hotel::love_hotel:
فیل ها تا پدر و مادرشان رادیدند، کوچک شدند. با خوش حالی به طرف آن ها دویدند.:elephant::elephant::woman:🏻:person_with_blond_hair:🏽

علی کوچولو به احمد و رضا گفت: « حالا باید برگردیم! » احمد پرسید: « چه طوری؟ »🤔🤔:flushed:🙄

یکی از فیل های بزرگ جلو آمد و گفت: شما بچه های ما را آوردید. من هم شما را به شهرتان می رسانم. :boy:🏻:boy:🏾:boy:🏼

علی کوچولو و احمد و رضا سوار فیل بزرگ شدند. فیل به راه افتاد. رفت و رفت و رفت و ...
:elephant::elephant::elephant::elephant::elephant:

یک مرتبه علی کوچولو داد زد: « رسیدیم!... » و چشم هایش را باز کرد!
:bridge_at_night::milky_way::night_with_stars:

:woman:🏻مادر علی کوچولو کنارش نشسته بود. پرسید: « رسیدید؟ کجا رسیدید؟ حتما باز هم خواب دیده ای! »:boy:🏼

:boy:🏼 علی کوچولو گفت: « آره، مادر. دیدم که من و احمد و رضا رفتیم به هندوستان و برگشتیم!»:sunglasses::sunglasses::sunglasses:

بعد هم با خوشحالی از جایش بلندش شد.:blush::blush::blush:

او می خواست برود، به احمد و رضا خبر بدهد که با هم به هندوستان رفته اند و برگشته اند.:smile::elephant::sunrise::sunrise_over_mountains:

 

 

 

فیل ها در خواب علی کوچولو قسمت دوم

 

 

تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها