0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۳۱
جمعه 13 فروردین 1395  10:38 PM

آه از زنگ کدورت پاک سازد سینه را

می شود روشن ز خاکستر سواد آیینه را

گر می روشن کند از مشرق مینا طلوع

صبح شنبه می توان کردن شب آدینه را

می توان در سینه روشن ضمیران روی دید

آب می سازد فروغ این گهر گنجینه را

زندگانی با فشار قبر کردن مشکل است

پاک کن از صفحه خاطر غبار کینه را

دیده آیینه را جوهر بود موی زیاد

پاک کن چون صوفیان از علم رسمی سینه را

با بصیرت، چشم ظاهربین نمی آید به کار

روزنی حاجت نباشد خانه آیینه را

چون زره زیر قبا، پوشیده از مردم کنند

موشکافان طریقت خرقه پشمینه را

خرقه پوشی، بر دو عالم آستین افشاندن است

چون گدایان رقعه حاجت مکن هر پینه را

در غم فردا سرآمد شادی امروز ما

یاد شنبه تلخ بر طفلان کند آدینه را

نیست صائب علم رسمی سینه صافان را به کار

می کند مغشوش، جوهر صفحه آیینه را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها