0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۶۸
جمعه 13 فروردین 1395  10:38 PM

در نظرها گر چه بیکاریم در کاریم ما

همچو مرکز پای برجاییم و سیاریم ما

آب و گل کی می شود صاحب بصیرت را حجاب؟

همچو چشم دام، زیر خاک بیداریم ما

طوطی از گفتار در زنگ قساوت غوطه زد

از سیه کاری همان سرگرم گفتاریم ما

کام تلخی را ثمر هرگز ز ما شیرین نشد

بر زمین چون سرو از بی حاصلی باریم ما

حفظ صورت عاقبت بین را دعای جوشن است

در میان زنگیان، آیینه تاریم ما

گر چه ما را نیست وزنی در نظرها چون حباب

قدر ما این بس که دریا را هواداریم ما

سبزه خوابیده، زیر سنگ قامت راست کرد

از گرانجانی همان در زیر دیواریم ما

سینه اش را از خدنگ آه، جوشن کرده ایم

هر چه با ما می کند، گردون سزاواریم ما

کوه غم بر خاطر آزاده ما بار نیست

خنده رو چون کبک در دامان کهساریم ما

هیچ کس را دل نمی سوزد به درد ما، مگر

در سواد آفرینش چشم بیماریم ما؟

خود درآزاریم و از ما دیگران هم در عذاب

در حریم میکشان صائب چو هشیاریم ما

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها