0

گزیدهٔ غزلیات صائب تبریزی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۴
جمعه 13 فروردین 1395  9:16 PM

باد بهار مرهم دلهای خسته است

گل مومیایی پر و بال شکسته است

شاخ از شکوفه پنبه سرانجام می‌کند

از بهر داغ لاله که در خون نشسته است

وقت است اگر ز پوست بر آیند غنچه‌ها

شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است

زنجیریی است ابر که فریاد می‌کند

دیوانه‌ای است برق که از بند جسته است

پایی که کوهسار به دامن شکسته بود

از جوش لاله بر سر آتش نشسته است

افسانهٔ نسیم به خوابش نمی‌کند

از نالهٔ که بوی گل از خواب جسته است؟

صائب بهوش باش که داروی بیهشی

باد بهار در گره غنچه بسته است

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها