0

گزیدهٔ غزلیات صائب تبریزی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۸۹
جمعه 13 فروردین 1395  9:14 PM

صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس

صد تاک خشک گشت و شرابی ندید کس

با تشنگی بساز که در ساغر سپهر

غیر از دل گداخته، آبی ندید کس

طی شد جهان و اهل دلی از جهان نخاست

دریا به ته رسید و سحابی ندید کس

این ماتم دگر، که درین دشت آتشین

دل آب گشت و چشم پر آبی ندید کس

حرفی است این که خضر به آب بقا رسید

زین چرخ دل سیه دم آبی ندید کس

از گردش فلک، شب کوتاه زندگی

زان سان بسر رسید که خوابی ندید کس

از دانش آنچه داد، کم رزق می‌نهد

چون آسمان، درست حسابی ندید کس

صائب به هر که می‌نگرم مست و بیخودست

هر چند ساقیی و شرابی ندید کس

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها