0

نان و پنیر شیخ بهایی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

بخش ۱۰ - در توحید
پنج شنبه 12 فروردین 1395  5:27 PM

دست او، طوق گردن جانت

سر برآورده از گریبانت

به تونزدیکتر ز حبل ورید

تو در افتاده در ضلال بعید

چند گردی به گرد هر سر کوی

درد خود را دوا، هم از او جوی

«لا» نهنگی است، کاینات آشام

عرش تا فرش در کشیده به کام

هر کجا کرده آن نهنگ آهنگ

از من و ما نه بوی ماند و نه رنگ

نقطه‌ای زین دوایر پرگار

نیست بیرون ز دور این پرگار

چه مرکب در این فضا، چه بسیط

هست حکم فنا، به جمله محیط

بلکه مقراض قهرمان حق است

قاطع وصل کلمان حق است

هندوی نفس راست غل دو شاخ

تنگ کرده برو جهان فراخ

دارد از «لا» فروغ، نور قدم

گرچه «لا» داشت، تیرگی عدم

چون کند «لا» بساط کثرت طی

دهد «الا» ز جام وحدت، می

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها