0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۹۵
چهارشنبه 11 فروردین 1395  5:17 PM

کودکی داشتم خراباتی

می کش و کمزن و خرافاتی

پارسا شد ز بخت و دولت من

پارسایی شگرف و طاماتی

شیوهٔ خمر و قمر و رمز مدام

صفتی بود مرورا ذاتی

آنکه والتین ز بر ندانستی

همچو بلخیر گشت هیهاتی

خوانده از بر همیشه چو الحمد

عدد سورهٔ لباساتی

گوید امروز بر من از سر زهد

مثل و نکتهٔ اشاراتی

دوش گفتم ورا که ای دل و جان

مر مرا مایهٔ مباهاتی

گر چه مستور و پارسا شده‌ای

واصل هر گونهٔ کراماتی

گر یکی بوسه خواهم از تو دهی؟

گفت: لا والله ای خراباتی

ای سنایی کما ترید خوشست

دل به قسمت بنه کمایاتی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها