0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۲۷
چهارشنبه 11 فروردین 1395  5:11 PM

ساقیا برخیز و می در جام کن

در خرابات خراب آرام کن

آتش ناپاکی اندر چرخ زن

خاک تیره بر سر ایام کن

صحبت زنار بندان پیشه‌گیر

خدمت جمشید آذرفام کن

با مغان اندر سفالی باده خور

دست با زردشتیان در جام کن

چون ترا گردون گردان رام کرد

مرکب ناراستی را رام کن

نام رندی بر تن خود کن درست

خویشتن را لاابالی نام کن

خویشتن را گر همی بایدت کام

چون سنایی مفلس خودکام کن

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها