0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۰۵
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:54 PM

چون نهی زلف تافته بر گوش

چون نهی جعد بافته بر دوش

از دل من رمیده گردد صبر

وز تن من پریده گردد هوش

نه عجب گر خروش من بفزود

تا شد آن عارض تو غالیه پوش

ماه در آسمان سیاه شود

خلق عالم برآورند خروش

تا به وقت سپیده دم یک دم

به غنوم در انتظار تو دوش

گاه بودم بره فگنده دو چشم

گاه بودم به در نهاده دو گوش

خار من گردد از وصال تو گل

زهر من گردد از جمال تو نوش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها