0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۸۹
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:54 PM

ای ز خوبی مست هان هشیار باش

ور ز مستی خفته‌ای بیدار باش

از شراب شوق رویت عالمی

گشته مستانند هان هشیار باش

گر مه میخواره خوانندت رواست

می به شادی نوش و بی تیمار باش

خویشتن‌داری کن اندر کارها

خصم بر کارست هان بر کار باش

گاه بزم افروز عاشق سوز باش

گاه صاحب درد و دردی خوار باش

زینهاری دارم اندر گردنت

زینهار ای بت بران زنهار باش

چون ز خصمان خویشتن داری کنی

دستبردی بر جهان سالار باش

هم چنین از خویشتن داری مدام

تا توانی سر کش و عیار باش

بر در دیوار خود ایمن مباش

بر حذر هان از در و دیوار باش

کار تو باید که باشد بر نظام

کارهای عاشقان گو زار باش

گر سنایی از تو برخوردار نیست

تو ز بخت خویش برخوردار باش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها