0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۳۲
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:51 PM

روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود

قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود

گر روا باشد که لالستان بود بالای سرو

بر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود

دل چو گوی و پشت چون چوگان بود عشاق را

تا زنخدانش چو گوی و زلف چون چوگان بود

گر ز دو هاروت او دلها نژند آید همی

درد دلها را ز دو یاقوت او درمان بود

من به جان مرجان و لولو را خریداری کنم

گر چو دندان و لب او لولو و مرجان بود

راز او در عشق او پنهان نماند تا مرا

روی زرد و آه سرد و دیدهٔ گریان بود

زان که غمازان من هستند هر سه پیش خلق

هر کجا غماز باشد راز کی پنهان بود

بر کنار خویش رضوان پرورد او را به ناز

حور باشد هر که او پروردهٔ رضوان بود

هر زمان گویم به شیرینی و پاکی در جهان

چون لب و دندان او یارب لب و دندان بود

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها