0

قصاید سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - این چند بین را فضل بن یحیی بن صاعد هروی به سنایی فرستاد و در آن درخواست دیدار کر
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:38 PM

هستی به حقیقت ای سنایی

در دیدهٔ عقل روشنایی

مقبول همه صدور گشتی

این کار تو نیست جز خدایی

آیم بر تو به طبع زیراک

دانم که به نزد من نیایی

لیکن چکنم چگونه آیم

چون نیست خبر که تو کجایی

معذورم اگر که می‌فرستم

نزدیک تو شعر ای سنایی

هر کس که برد به بصره خرما

بر جهل خود او دهد گوایی

چون آمده‌ای مرو ازیراک

ما را چو دو دیده می ببایی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها