0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۶۶
چهارشنبه 11 فروردین 1395  3:32 PM

سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت

اشک خون کردم ز غم چون بر من از عمدا گذشت

من ز غم رفتم ولی ترسیدم از نظاره‌ای

کاندرین ساعت برین ره حور یا حورا گذشت

گفت خورشید خرامان دیدم و ماه سما

کز تکبر دوش او ابر بر زهرهٔ زهرا گذشت

لولو لال همی بارم ز عشقش در کنار

کز کنارم ناگهان آن لولو لالا گذشت

با خط مشکین ز سیمین عارضی کایزد نهاد

مورچه گویی به عمدا بر رهی بیضا گذشت

آنچه بر جانم رسید از عشق آن سیمین صنم

صد یکی زان بالله ار بر وامق و عذرا گذشت

حلقهٔ زلفش بدی چون عروةالوثقی مرا

ای مسلمانان فغان کان عروةالوثقا گذشت

دین و دنیا گفتمی در بازم اندر کار عشق

کار من با او کنون از دین و از دنیا گذشت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها