0

قصاید و قطعات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵۸
چهارشنبه 11 فروردین 1395  3:12 PM

شکر ایزد را که تا من بوده‌ام

حرص و آزم ساعتی رنجه نکرد

هیچ خلق از من شبی غمگین نخفت

هیچ کس روزی ز من خشمی نخورد

از طمع هرگز ندادم پشت خم

وز حسد هرگز نکردم روی زرد

نیستم آزاد مرد ار کرده‌ام

یا کنم من قصد هیچ آزاد مرد

با سلامت قانعم در گوشه‌ای

خالی از غش فارغ از ننگ و نبرد

چند چیزک دوست دارم زین جهان

چون گذشتی زین حدیث اندر نورد

جامهٔ نو جای خرم بوی خوش

روی خوب و کتب حکمت تخت نرد

یار نیک و بانگ رود و جام می

دیگ چرب و نان گرم آب سرد

برنگردم زین سخن تا زنده‌ام

گر خرد داری تو زین هم بر نگرد

گرد غم بنشان به می خوردن ز عمر

پیش از آن کز تو برآرد چرخ گرد

نسیه را بر نقد مگزین و بکوش

تا نباشی یک زمان از عیش فرد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها