شمارهٔ ۳۴
چهارشنبه 11 فروردین 1395 3:10 PM
آمد آن حور و دست من بربست
زده استادوار نیش به دست
زنخ او به دست بگرفتم
چون رگ دست من ز نیش بخست
گفت هشیار باش و آهسته
دست هر جا مزن چون مردم مست
گفتمش گر به دست بگرفتم
زنخ سادهٔ تو عذرم هست
زان که هنگام رگ زدن شرطست
گوی سیمین گرفتن اندر دست
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.