شمارهٔ ۱ - ترجیع در مدح تاجالدین ابوبکربن محمد
چهارشنبه 11 فروردین 1395 3:01 PM
ای پیشرو هر چه نکوییست جمالت
وی دور شده آفت نقصان ز کمالت
ای مردمک دیدهٔ ما بندهٔ چشمت
وی خاک پسندیدهٔ ما چاکر خالت
غم خوردنم امروز حرامست چو باده
کز بخت به من داد زمانه به حلالت
ای بلبل گوینده وای کبک خرامان
می خور که ز می باد همیشه پر و بالت
زهره به نشاط آید چون یافت سماعت
خورشید به رشک آید چون دید جمالت
شکر چدن آید خرد و جان ز ره گوش
چون در سخن آید لب چون پسته مقالت
دل زان تو شد چست به بر زان که درین دل
یا زحمت ما گنجد یا نقش خیالت
هر روز دگرگونه زند شاخ درین دل
این بلعجبی بین که برآورده نهالت
جان نیز به شکرانه به نزد تو فرستم
خود کار دو صد جان بکند بوی وصالت
پیوند تو ما را ز کف فقر نجاتست
گویی که مزاج گهرست آب خیالت
ای یوسف مصری که شد از یوسف غزنین
چون صورت پاکیزهٔ تو صورت حالت
آن نیست مگر خواجهٔ ما تاجی ابوبکر
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.