0

غزلیات سلمان ساوجی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۳۸
سه شنبه 10 فروردین 1395  3:23 PM

سحرگه بلبلی آواز می‌کرد

همی نالید و با گل راز می‌کرد

نیاز خویش با معشوقه می‌گفت

نیازش می‌شنید و ناز می‌کرد

به هر آهی که می‌زد در غم یار

مرا با خویشتن دمساز می‌کرد

نسیم صبح دلبر می‌شنیدم

دلم دیوانگی آغاز می‌کرد

خیال آب رکناباد می‌پخت

هوای خطه شیراز می‌کرد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها