غزل شمارهٔ ۸۳
سه شنبه 10 فروردین 1395 3:18 PM
بیمار غمت را، به جز از صبر دوا نیست
صبرست، دوای من و دردا، که مرا نیست
از هیچ طرف راه ندارم، که ز زلفت
بر هیچ طرف نیست، که دامی، ز بلا نیست
عشق است، میان دل و جان من و بیعشق
حقا که میان دل و جان هیچ صفا نیست
زاهد دهدم، توبه، ز روی تو، زهی روی
هیچش، ز خدا شرم و ز روی تو حیا نیست
مهری و وفایی که تو را نیست، مرا هست
صبری و قراری که تو را هست مرا نیست
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.