0

غزلهای رهی معیری

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

هوسناک
دوشنبه 9 فروردین 1395  4:40 PM

در چمن چون شاخ گل نازک تنی افتاده است

سایه نیلوفری بر سوسنی افتاده است

چون مه روشن که تابد از حریر ابرها

ساق سیمینی برون از دامنی افتاده است

یک جهان دل بین که از گیسوی او آویخته

یک چمن گل بین که در پیراهنی افتاده است

روی گرمی شعله ای در جان ما افروخته

خانمان سوز آتشی در خرمنی افتاده است

دیگرم بخت رهایی از کمند عشق نیست

کار صید خسته با صید افکنی افتاده است

نور عشق از رخنهٔ دل بر سرای جان دمید

پرتوی در کلبه ام از روزنی افتاده است

چون نسیم اندام او را بوسه باران کن رهی

کز هوسناکی چو گل در گلشنی افتاده است

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها