0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۸۲۳
دوشنبه 2 فروردین 1395  2:26 PM

پرواز کن ای مرغ و بگلزار فرود آی

ور اهل دلی بر در دلدار فرود آی

ور می‌طلبی خون دل خستهٔ فرهاد

چون کبک هوا گیر و بکهسار فرود آی

ای باد صبا بهر دل خستهٔ یاران

یاری کن و در بندگی یار فرود آی

در سایهٔ ایوانش اگر راه نیابی

خورشید صفت بر در و دیوار فرود آی

ور پرتو خورشید رخش تاب نیاری

در سایهٔ آن زلف سیه کار فرود آی

چون بر سر آبست ترا منزل مالوف

بر چشمهٔ چشم من خونخوار فرود آی

از کفر سر زلف بتان گر خبرت هست

مؤمنشو و در حلقهٔ کفار فرود آی

از صومعه بیرون شو و از زوایه بگذر

وانگاه بیا بر در خمار فرود آی

خواهی که رسانی بفلک رایت منصور

با سر انا الحق بسر دار فرود آی

ای آنکه طبیب دل پر حسرت مائی

از بهر خدا بر سر بیمار فرود آی

خواجو اگر از بهر دوای دل مجروح

دارو طلبی بر در عطار فرود آی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها