0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۰
دوشنبه 2 فروردین 1395  12:36 PM

منزلگه جانست که جانان من آنجاست

یا روضهٔ خلدست که رضوان من آنجاست

هردم بدلم می‌رسد از مصر پیامی

گوئیکه مگر یوسف کنعان من آنجاست

پر می‌زند از شوق لبش طوطی جانم

آری چکنم چون شکرستان من آنجاست

هر چند که در دم نشود قابل درمان

درد من از آنست که درمان من آنجاست

شاهان جهان را نبود منزل قربت

آنجا که سراپردهٔ سلطان من آنجاست

جائیکه عروسان چمن جلوه نمایند

گل را چه محل چونکه گلستان من آنجاست

برطرف چمن سرو سهی سر نفرازد

امروز که آن سرو خرامان من آنجاست

بستان دگر امروز بهشتست ولیکن

هرجا که توئی گلشن و بستان من آنجاست

مرغان چمن‌باز چو من عاشق و مستند

کان نرگس مست و گل خندان من آنجاست

گر نیست وصولم به سراپردهٔ وصلت

زینجا که منم میل دل و جان من آنجاست

از زلف تو کوته نکنم دست چو خواجو

زیرا که مقام دل حیران من آنجاست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها