شمارهٔ ۸۶ - در بحث با معطل
دوشنبه 2 فروردین 1395 11:23 AM
دی جدل با معطلی کردم
که ز توحید هیچ ساز نداشت
آستین فضول میافشاند
که ز ایمان بر او طراز نداشت
آخرش هم مصاف بشکستم
که سلاحی به جز مجاز نداشت
نیک دور از خدای بود ز من
بد او جز خدای باز نداشت
بینیازا تو نصرتم دادی
بر کسی کو به تو نیاز نداشت
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.