0

قصاید خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۰۰ - در ستایش ملک ارسلان مظفر
دوشنبه 2 فروردین 1395  9:48 AM

چون آه عاشقان شد صبح آتش معنبر

سیماب آتشین زد در بادبان اخضر

آن خایه‌های زرین از سقف نیم خایه

سیماب شد چو برزد سیماب آتشین سر

مرغ از چه زد شناعت بر صبح راست خانه

کو در عمود سیمین دارد ترازوی زر

کوس از چه روی دارد آواز گنج باری

کز نور صبح بینم گنج روان مشهر

این گنج صرف دارد و آواز در میان نه

و آن همچو صفر خالی و آوازهٔ مزور

مه در هوای بابل چون یک قواره توزی

خیاط بهر سحرش برداشته مدور

یارب ز دست گردون چه سحرها برآمد

گر نه از آن قواره نیمی کنند کمتر

چرخ سیاه کاسه خوان ساخت شبروان را

نان سپید او مه، نان ریزهاش اختر

چون پخت نان زرین اندر تنور مشرق

افتاد قرص سیمین اندر دهان خاور

کوس شکم تهی را بود آرزوی آن نان

یا قوم اطعمونی آوازش آمد از بر

مانا که هست گردون دروازه بان در بند

اجری است آن دو نانش ز انعام شاه کشور

درگاه سیف دین را نقد است خوان رضوان

ادریس ریزه خوارش و ارواح میده آور

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها