0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۷۲
یک شنبه 1 فروردین 1395  6:14 PM

چه کرد این بنده جز آزاد مردی

که گرد خاطر او برنگردی

بدل گفتی نخواهم جست، جستی

جفا گفتی نخواهم کرد، کردی

همه بر حرف هجران داری انگشت

چه باشد این ورق را در نوردی

دل من مست توست او را میفکن

که مستان را فکندن نیست مردی

کجا یارم که با تو باز کوشم

که تو با رستم ای جان هم نبردی

چه سود ار من رسم در گرد اسبت

که تو صد ساله ره ز آن سوی گردی

برای آنکه نقش تو نگارند

دل خاقانی آمد لاجوردی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها