0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۸۴
یک شنبه 1 فروردین 1395  6:13 PM

تو را افتد که با ما سر برآری

کنی افتادگان را خواستاری

مکن فرمان دشمن سر درآور

بدین گفتن چه حاجت؟ خود درآری

بهای بوسه جان خواهی و سهل است

بها اینک، بیاور هر چه داری

به یک دل وقت را خرسند می‌باش

اگرچه لاغر افتاد این شکاری

برای تو جهانی را بسوزم

اگر خو واکنی از خامکاری

نهان از خوی خود درساز با من

که گر خویت خبر دارد نیاری

مکن حق‌های خاقانی فراموش

اگر روزی حق یاران گزاری

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها