0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۲۴
یک شنبه 1 فروردین 1395  6:13 PM

شوریده کرد ما را عشق پری جمالی

هر چشم زد ز دستش داریم گوشمالی

زنجیر صبر ما را بگسست بند زلفی

بازار زهد ما را بشکست عشق خالی

با سرکشی که دارد خوئی چه تندخوئی

الحق فتاد ما را حالی چه صعب حالی

امروز پیشم آمد نالان و زار و گریان

حالی بسوخت جانم کردم ازو سؤالی

گفتم که ای نگارین این گریه بر چه داری

گفتا که بی‌جمالت روزی بود چو سالی

یارب چه صورت است آن کز پرتو جمالش

هر دیده‌ای به رنگی بیند ازو خیالی

خاقانی آفرین گوی آن را کز آب و خاکی

این داندآفریدن سبحانه تعالی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها