0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۳۵
یک شنبه 1 فروردین 1395  6:12 PM

گلی از باغ وفا آمده‌ای

خود خس و خار نما آمده‌ای

هر کجا پای نهی گل روید

تا ندانی ز کجا آمده‌ای

ذرهٔ ذات تو خورشید لقاست

بحری و قطره قضا آمده‌ای

سایهٔ خار تو سروستان است

خرمن نشو و نما آمده‌ای

نور آئینه به خود پنهان است

قبلهٔ قبله نما آمده‌ای

کی دلت تاب نگاهی دارد

آفت آینه‌ها آمده‌ای

خار و گل نام خدا می‌گویند

ای سهی قد ز کجا آمده‌ای

مستی و شوخی و عالم سوزی

چه بگویم که چها آمده‌ای

بین که در باغ جهان خاقانی

از پی کسب هوا آمده‌ای

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها