0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۱۴
یک شنبه 1 فروردین 1395  6:08 PM

ای چشم پر خمارت دلها فگار کرده

وی زلف مشک‌بارت جان‌ها شکار کرده

از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته

وز آه عاشقانت دریا بخار کرده

یک وعده در دو ماهم داده که می‌بیایم

چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده

مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را

لب‌های شکرینت غم خوش‌گوار کرده

زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم

هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده

دل را کمند زلفت از من کشان ببرده

در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده

از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده

در زلف بی‌قرارت شب‌ها قرار کرده

پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت

دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها