0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۰۹
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:27 PM

سرمستم و تشنه، آب در ده

آن آتش‌گون گلاب در ده

در حجلهٔ جام آسمان رنگ

آن دختر آفتاب در ده

آن خون سیاوش از خم جم

چون تیغ فراسیاب در ده

یاقوت بلور حقه پیش آر

خورشید هوا نقاب در ده

تا ز آتش غم روان نسوزد

آن طلق روان ناب در ده

تا جرعه ادیم‌گون کند خاک

آن لعل سهیل تاب در ده

مندیش که آب کار ما رفت

آوازهٔ کار آب در ده

کس در ده نیست جمله مستند

بانگی بده خراب در ده

زلف تو کمند توسنان است

مشکین سر زلف تاب در ده

خاقانی را دمی به خلوت

بنشان و بدو شراب در ده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها