0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۵۵
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:24 PM

خوش خوش از عشق تو جانی می‌کنم

وز گهر در دیده کانی می‌کنم

بر سر عقل آستینی می‌زنم

از در صبر آستانی می‌کنم

هر که از غیر تو لافی می‌زند

از سر غیرت جهانی می‌کنم

تا دلم کردی نشان تیر هجر

صد خدنگ از هر نشانی می‌کنم

تا سنان انداز شد مژگان تو

هر دم از سینه سنانی می‌کنم

مار ضحاک است زلفت کز غمش

قصر شادی هر زمانی می‌کنم

در تن خویش از برای قوت او

مغزی از هر استخوانی می‌کنم

بر نگین جان خاقانی مقیم

مهر مهر مهربانی می‌کنم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها