0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۹۵
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:19 PM

عذر از که توان خواست که دلبر نپذیرد

افغان چه توان کرد که داور نپذیرد

زرگونهٔ من دارد و گر زر دهم او را

ننگ آیدش از گونهٔ من زر نپذیرد

صد عمر به کار آید یک وعدهٔ او را

کس عمر ابد یک نفس اندر نپذیرد

از دیده به بالاش فرو بارم گوهر

آن سنگ‌دل افسوس که گوهر نپذیرد

جان پیش‌کش او بتوان کرد ولیکن

بر جان چه توان کرد مزید ار نپذیرد

پروانهٔ وصل از سر و زر خواهد مرفق

آن شحنهٔ حسن از چه سر و زر نپذیرد

خاقانی اگر رشوه دهد خال و لبش را

ملک دو جهان خواهد و کمتر نپذیرد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها