0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۷۶
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:14 PM

زان بخششی که بر در عالم شد

انده نصیب گوهر آدم شد

یارب چه نطفه بود نمی‌دانم

کز وی زمانه حاملهٔ غم شد

لطف از مزاج دهر بشد گوئی

ای مرد لطف چه که وفا هم شد

زیر سپهر کیست نمی‌دانم

کز گردش سپهر مسلم شد

درهم شده است کارم و در گیتی

کار که دیده‌ای که فراهم شد

ایزد نیافرید هنوز آن دل

کاندر جهان درآمد و خرم شد

زین چرخ عمر خوار سیه کاسه

در کام دل نواله همه سم شد

زخمی رسید بر دل خاقانی

کاوقات او هزینهٔ مرهم شد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها