0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۰
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:07 PM

خه که دگر باره دل، درد تو در برگرفت

باز به پیرانه سر، عشق تو از سر گرفت

یار درآمد به کوی، شور برآمد ز شهر

عشق در آمد ز بام، عقل ره درگرفت

لعل تو یک خنده زد، مرده دلی زنده کرد

حسن تو یک شعله زد، سوخته‌ای درگرفت

تاختن آورد هجر، تیغ بلا آخته

زحمت هستی ما، از ره ما برگرفت

شیر به چنگال عنف، گردن آهو شکست

باز به منقار قهر، بال کبوتر گرفت

صبر و دل و دین ما جمله ز ما بستند

روح مجرد بماند دامن دل برگرفت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها