0

یوسف و زلیخا از هفت اورنگ جامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

بخش ۱ - سرآغاز
یک شنبه 1 فروردین 1395  4:47 PM

 

ای خاک تو تاج سربلندان!

مجنون تو عقل هوشمندان!

خورشید ز توست روشنی گیر

بی‌روشنی تو چشمهٔ قیر

در راه تو عقل فکرت‌اندیش

صد سال اگر قدم نهد پیش،

نا آمده از تو رهنمایی

دورست که ره برد به جایی

جز تو همه سرفکندهٔ تو

هر نیست چو هست بندهٔ تو

تسکین‌ده درد بی‌قراران

مرهم نه داغ دل‌فگاران

بر سستی پیری‌ام ببخشای!

بر عجز فقیری‌ام ببخشای!

زین برف که بر گلم نشسته‌ست

بس خار که در دلم شکسته‌ست

خواهم که کند به سویت آهنگ

در دامن رحمتت زند چنگ

باشد به چو من شکسته‌رایی

زین چنگ زدن رسد نوایی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها