0

سلسلةالذهب از هفت اورنگ جامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

بخش ۱۷ - رسیدن معتمر بعد از چندگاه بر سر قبر ایشان
یک شنبه 1 فروردین 1395  4:26 PM

بعد شش سال، معتمر، یا هفت

به سر روضهٔ نبی می‌رفت

راه عمدا بر آن دیار افگند

بر سر قبرشان گذار افگند

دید بر خاک آن دو انده‌مند

سر کشیده یکی درخت بلند

چون به عبرت نگاه کرد در آن

دید خط‌های سرخ و زرد بر آن

بود زردی ز رویشان اثری

سرخی از چشم خونفشان خبری

با کسی گفت ز آن زمین بشگفت:

«چه درخت‌ست این» به حیرت ؟ گفت

که: «درختی‌ست این سرشتهٔ عشق

رسته از تربت دو کشتهٔ عشق

بلکه بر خاک آن دو تن علمی‌ست

بر وی از شرح حالشان رقمی‌ست

ز اهل دل هر که آن رقم خواند،

حال آن کشتگان غم داند»

جانشان غرق فیض رحمت باد!

کس چو ایشان ازین جهان مرواد!

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها