0

سلسلةالذهب از هفت اورنگ جامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

بخش ۹ - در بیان عشق و رهایی از خودپرستی
یک شنبه 1 فروردین 1395  4:26 PM

قصهٔ عاشقان خوش است بسی

سخن عشق دلکش است بسی

تا مرا هوش و مستمع را گوش

هست، ازین قصه کی شوم خاموش؟

هر بن موی، صد دهانم باد!

هر دهان، جای صد زبانم باد!

هر زبانی به صد بیان گویا

تا کنم قصه‌های عشق املا

آنکه عشاق پیش او میرند،

سبق زندگی از او گیرند،

تا نمیری نباشی ارزنده

که به انفاس او شوی زنده

هست ازین مردگی مراد مرا

آنکه خواهند صوفیان به فنا

نه فنایی که جان ز تن برود

بل فنایی که ما و من برود

شوی از ما و من به کلی صاف

نشود با تو هیچ چیز مضاف

نزنی هرگز از اضافت دم

از اضافت کنی چون تنوین رم

هم ز نو وارهی و هم ز کهن

نگذرد بر زبانت گاه سخن:

«کفش من»، «تاج من»، «عمامهٔ من»

«رکوهٔ من»، «عصا و جامهٔ من»

زآنکه هر کس که از منی وارست

یک من او را هزار من بارست

صد من‌اش بار بر سر و گردن،

به که یک بار بر زبانش من!

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها