5-کتاب شرح ده نکته از معرفت نفس یا خویشتن پنهان از استاد طاهرزاده معلم حکمت و عرفان◀️◀️برخورد غائبانه با خود
وقتي «روح» در صحنهي حيات انسانها مورد توجه قرار نگيرد، انسانها غائبانه با هم برخورد ميكنند و حقيقتِ يکديگر را نميبينند و در واقع بيگانگاني هستند كنار يكديگر، همراه با تحليلهاي غير واقعي که نسبت به هم دارند، مثل آنکه مردم عصاي حضرت موسي را ديدند و از باطن آنکه اژدهايي سراسر تحرک و حيات بود، غافل شدند و يا دَمِ حضرت مسيح را که به ظاهر نَفَسي بود که از دهان حضرت بيرون ميآمد، ديدند ولي روح مسيحايي حضرت را نديدند. مولوي ميگويد:
آدمي همچون عصاي موسِي است
آدمي همچون فسون عيسِي است
يعني همچنانكه ظاهرِ كارِ آن دو پيامبر بزرگ، يك چوب و يا يك دَم و نَفَس بود ولي باطن كار آن دو يكي اژدهايي فعّال و ديگري نفخهي حياتزايي بود كه مرده زنده ميكرد، انسان نيز باطني بسيار اسرارآميز دارد و اگر نظر به باطن انسانها نداشته باشيم غائبانه با همديگر برخورد ميکنيم. به همين دليل نبايد از انسان ساده گذشت و از وسعت روح او که در محدودهي تن ظهور کرده غفلت کرد. به گفتهي مولوي:
خويشتن نشناخت مسكين آدمي
از فزوني آمد و شد در كمي
خويشتن را آدمي ارزان فروخت
بود اطلس، خويش را بر دلق دوخت