0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۴۷
جمعه 30 بهمن 1394  8:20 AM

دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت

تنم به درد جدایی خراب کرد و برفت

مرا به وصل خود آهسته وعده‌ای می‌داد

ولی چه سود؟ که ناگه شتاب کرد و برفت

بتی که دامن وصلش به چنگم آمده بود

ز هجر نالهٔ من چون رباب کرد و برفت

دو چشم او چه خطاها که داشت اندر سر!

چو دید قامتش آنرا صواب کرد و برفت

در آرزوی نگاری گداختم چو نبات

که شکرش نمکم بر کباب کرد و برفت

در آب و آتشم از هجر آنکه بی‌رخ خویش

دلم پر آتش و چشمم پر آب کرد و برفت

چو اوحدی ز رخش بوسه خواستم بی‌زر

لبش مرا به خموشی به خواب کرد و برفت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها