هویزه
پنج شنبه 2 مهر 1388 10:56 AM
هویزه
هویزه در جنوب غربی سوسنگرد قرار دارد و یکی از سه شهر دشت آزادگان است. این شهر در دوره خلفای اسلامی، آباد و سرسبز بود و کوشک هویزه و کوشک بصره دو قلعه محکم و دژ دفاعی این سرزمین به شمار میآمد. آب و هوای هویزه گرم و خشک است، آزاد مردم هویزه آریایی و مساحی است و به زبان فارسی و عربی سخن میگویند. مردم هویزه پیرو مذهب تشیع اثنیعشری هستند. اقتصاد هویزه بر کشاورزی و دامداری بنا نهاده شده جاجیم بافی نیز یکی از صنایع دستی قابل اهمیت است که اغلب آن صادر میشود.
در جنوب غربی حمیدیه رود کرخه منشعب میشد. از اوایل سال 1358حکومت بعثی عراق علاوه بر ایجاد تحرکات در مرزهای مشترک دو کشور اقدامات گستردهای نیز در داخل ایران آغاز کرد.در این میان، منطقه هویزه به لحاظ عرب زبان بودن اغلب مردم آن، از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
اهالی مظلوم هویزه بارها هدف بمبگذاریها و ترورها واقع شدند.
هفته اول شهریور 1359
مردم هویزه هنوز از توفانی که در راه بود خبر نداشتند هیچکس باور نمیکرد که به زودی هویزه دستخوش حوادث هولناکی میشود.
8شهریور
با صدای تیراندازی، مردم سراسیمه به طرف پل قدیمی شهر که صدا از آن جا میآمد، دویدند. تیراندازی با صدای انفجار مهیبی توأم شد که شهر را لرزاند مردم دیدند که مأمورین چند نفر را دست بسته سوار جیب خاکستری میکنند. یک وانت بار کمی آن طرفتر در آتش میسوخت.
مردم هاج و واج از یکدیگر درباره تیراندازی و انفجار میپرسیدند تا این که یکی از مامورین به دستگیرشدگان اشاره کرد و گفت اینها داشتند از عراق سلاح و مهمات میآوردند. آن وانت هم پر از مواد منفجره بود، انگاری میخواستند بروند اهواز برای خرابکاری- اینها مزدور عراقی هستند. اول ایست دادیم اما توجه نکردند و بعد با ما درگیر شدند.
31شهریور
خیابانهای هویزه پر از اتومبیلهای جورواجور شد. مردمی که سوار ماشینها بودند، از شهرهای نزدیک مرز میآمدند و حرفهای عجیبی درباره خاموشی و وضعیت قرمز میزدند.
یکم مهر
مدارس هویزه به حالت نیمه تعطیل درآمد کلاسها برای اسکان مهاجرین جنگی در نظر گرفته شد.
3مهر
صبح زود، چند هواپیمای عراقی تعدادی عروسک در اطراف شهر ریختند وقتی دو نوجوان به جایی که عروسکها افتاده بود رفتند، ناگهان صدای انفجار آمد. یکی از دو نوجوان براثر انفجار عروسک تکه تکه شده بود. اسم آن جوان سقراط بود. قرار بود چند روز دیگر رخت دامادی به تن کند. اما عروسک اهدایی صدام حسین همه را در عروسی سقراط سیاهپوش کرد!
4مهر
خیلی از مردم مسلح شده بودند نوجونان و کودکان مشغول پر کردن گونی شن و ساختن سنگر بودند. در مسجد جامع هنوز آموزش نظامی برقرار بود.
آن شب، از رادیو خبرهای ناامید کننده شنیده شد. خبر سقوط تپههای الله اکبر و بستان دل آنها را به درد آورد.
5مهر
آب و برق هویزه از روز قبل قطع شد و پمپ بنزین از کار افتاد نزدیک صبح، 7فروند هواپیمای عراقی در آسمان هویزه ظاهر شدند. ناگهان صدای انفجار از روستاهای اطراف بلند شد. ساعت 9 صبح، خبر تازهای آمد نیروهای عراقی، روستاهای اطراف هویزه را اشغال کرده و در حال پیشروی به طرف هویزه هستند! ناگهان عراقیها هویزه را به توپ بستند.
6مهر
قسمت غربی شهر از صبح تا شب در زیر آتش توپخانه قرار میگیرد. اما مردم قسمت شرقی با آغوش باز از بقیه پذیرایی میکنند.
8مهر
ساعت 9 صبح، عدهای از مزدوران عراق وارد هویزه شدند. وقتی با نگاههای خشمگین مردم رو به رو میشوند، با لحن تهدید آمیزی میگویند هواپیماها و تانکهای عراقی هویزه را با خاک یکسان میکنند. عدهای از زنان و دختران که برای آوردن آب به کنار رودخانه رفتهاند، با مزاحمت مزدوران مواجه شده و با چشمان گریان و دستان خالی به خانههایشان برگشتند.
9مهر
عدهای از دختران هویزه برای آوردن آب به کنار رودخانه میروند مزدوران عراقی نشانهگیری کرده و کوزه سفالی روی سر آنها را با گلوله میشکند. دختر بچهای به نام سهام با شجاعت جلو میرود و اعتراض میکند.
نامردها چرا نمیگذارید آب ببریم؟ مگر شما شمر هستید؟! هنوز حرف سهام تمام نشده که گلولهای به پیشانیاش میخورد و خون صورتش را میپوشاند. خبر شهادت سهام، مانند صاعقه بر غیرت و وجدان مردم فرود میآید. دختر بچه شهیده را بر سر گرفته و عزاداری میکنند. جوانان سلاحهایی را که مخفی کردهاند در میآورند.
10مهر
مردم هویزه بیتوجه به تهدیدات مزدوران به میدان میآیند. نقطه آغاز شورش دانشآموزان هویزه هستند.
کودکان با دامنهای پر از سنگ به مزدوران حمله میکنند. زنان هم وارد معرکه میشوند و با سنگ به مزدوران حمله میکنند. سرانجام در ساعت 11 صبح، آخرین پایگاه دشمن سقوط میکند. باقی مانده مزدوران با خفت از هویزه فرار میکنند.
13مهر
هویزه خلوت شده است. خیلیها فقط شناسنامه و کلید خانهشان را بردهاند. مسجد هم خلوت شده است.
هفته اول آبان ماه
در آخر هفته، چند اتوبوس نیروی داوطلب وارد هویزه میشود بچههای هویزه، با آغوش باز از آنان استقبال میکنند.
هفته دوم آبان
فرمانده نیروهای اعزامی اصغر گندمکار است.
هفته سوم آبان
دستور عجیبی توسط اصغر گندمکار صادر میشود. باید هویزه را ترک کنیم! گندمکار میگوید: انگار عراقیها خیال اشغال سوسنگرد را در سر میپرورانند. با سقوط سوسنگرد که خط اول ماست، سقوط هویزه حتمی است. همه نیروها باید در سوسنگرد مستقر شوند و از آن جا دفاع کنند.
حرکت نیروها به سوی سوسنگرد آغاز میشود؛ اصغر گندمکار آخرین کسی است که از هویزه خارج میشود.
27مهر
بچههای سپاه هویزه بعد از شکست حصر سوسنگرد و حماسه
25آبان
به هویزه بر میگردند. در این روز سید حسین علمالهدی به همراه تعدادی از جوانان اهوازی وارد هویزه میشود.
هفته اول دی
هر چه میگذشت، نورانیت و معنویت حسین علمالهدی برای همه نمایانتر میشد. بچههای هویزه شیفته او شده بودند. حسین علمالهدی از یک خانواده مذهبی و معروف اهواز بود. او تصمیم گرفت مردم هویزه و عشایر دشت آزادگان را به زیارت امام ببرد.
5دی ماه
مردم هویزه و دشت آزادگان در جماران بودند. در پشت یک ستون، حسین علمالهدی نشسته و گریه میکرد.
هفته دوم دی
همه درباره یک عملیات بزرگ صحبت میکنند. سرانجام ستاد مشترک ارتش طرحی تهیه کرد که مبنای عملیات نصر (هویزه) قرار گرفت.
14دی
ساعت 12 شب حسین خسته و غبار آلود به مقر سپاه برگشت. او درخواست آب کرد برای غسل شهادت! رفتار عجیب علمالهدی همه را به فکر فرو برد. آنشب با تمام خستگیها، خواب به چشم کسی نیامد. همه به فکر فردا بودند.
15دی
در ساعت 10صبح عملیات آغاز شد. تیپ یک لشگر 16 با 5 گروهان از نیروهای سپاه پاسداران که قرار بود از هویزه حرکت کنند با سرعت کمتری به سمت جنوب کرخه نور پیشروی کردند. به این ترتیب نیروهای خودی با موفقیت توانستند حدود 30 کیلومتر پیشرو کنند.
16دی
مرحله دوم علمیات ساعت 8 صبح آغاز شد نیروهای زرهی و پیاده به سوی پادگان حمید و جفیر حرکت کردند. حدود ساعت 4 و نیم بعد از ظهر، علمالهدی متوجه پیشروی یک ستون از تانکهای دشمن شد. نیروهای حسین علمالهدی در محاصره تانکهای دشمن افتادند و درگیری آغاز شد؛ نبرد عاشورایی. فردا مسلح به سلاح کلاشینکف و آر.پی.جی در برابر تانکهای فولادی. سرانجام این نبرد با شهادت حسین علمالهدی و 140تن از پاسداران و نیروهای داوطلب- از جمله عدهای از دانشجویان پیرو خط امام به پایان رسید.
19دی
به دلیل پیشروی عراقیها، حتی به نیروهای انتظامی شهر نیز دستور خروج از هویزه داده شد. ساختمان بانک ملی هویزه محل امداد رسانی به مجروحین بود، اما پزشکیار و امدادگرها آنجا را ترک کردند.
با رسیدن غروب، خبر آمد که عراقیها در جاده هویزه سوسنگرد مستقر شدهاند.
در هویزه انگار بذر مرگ پاشیده بودند.
نیروهای عراقی در 23 دی با یک گردان پیاده و یک گردان تانک در 1500 متری شرق هویزه موضع گرفتند. در 25دی در حالی که هویزه زیر آتش قوای زرهی دشمن قرار داشت، یک گردان پیاده عراق خود را به روستای ساریه رساند و در آنجا مستقر شد. دشمن که هراسناک از شهر خالی هویزه، 5شبانه روزگرداگرد آن موضع گرفته بود. در 27 دی وارد شهر شد و چند تانک را برای تامین در داخل شهر مستقر کرد. سربازان عراقی با اطمینان از نبودن نیروهای مقاومت، به غارت منازل مشغول شدند.
پس از شکست حصرآبادان در عملیات ثامنالائمه و آزادسازی قسمت وسیعی از بر زمینهای اشغالی شمال خوزستان در عملیات فتحالمبین، نوبت به عملیات «الی بیتالمقدس» با رمز یا علی بن ابیطالب(ع) رسید.
در طراحی این عملیات، قوای قرارگاه قدس به 5 گروه تقسیم شدند و برای هر یک طرح جانوری مجزا تعیین گردید. قدس1 در غرب هویزه و قدسهای 2، 3، 4 و 5 در شرق هویزه باید وارد عمل میشدند.
در نتیجه تلاشهایی که باعث عقبنشینی دشمن از این منطقه شد، حدود 4100 کیلومتر مربع از منطقه اشغالی شامل جفیر پادگان حمید و به خصوص هویزه آزاد شد.
روز هجدهم اردیبهشت سالگرد شهری است که به خاطر دفاع از آن، خون جوانان زیادی ریخته شده است. جوانانی که ستارهای به نام حسین علمالهدی برتارک اسامی آنان میدرخشید.
پس از آزادسازی هویزه مردم این شهر به خانه خود باز گشتند. تولیت آستان قدسرضوی مسوولیت بازسازی شهر را بر عهده گرفت. برای شهدای مظلوم هویزه یک آرامگاه ساخته شده که اکنون زیارتگاه عاشقان است.
اکنون شهر هویزه سمبل ایثار و از خود گذشتگی جوانان مؤمن ایران است، هویزه شهر ایثار و شهادت است.
v