ازدواج، احساسات عاشقانه تان را می کُشد؟
پنج شنبه 24 دی 1394 10:04 PM
رابطه انسانی مخصوصا ازدواج هم مایه رحمت است و هم مایه عذاب. بودن در این روابط به ما شادترین احساسات و بدترین هیجان ها را می دهد. در روزهای اول ازدواج که افراد دست همدیگر را با محبت در دست می گیرند، خیلی از آن ها اصلا باور نمی کنند که ممکن است بعد از مدتی نه چندان زیاد این احساسات قدرتمند خاموش بشوند و از بین بروند؛ و بدتر این که جای آن احساسات زیبا را خشم، ناامیدی، دل زدگی، تلخ کامی و بیزاری بگیرد.
چرا این طور می شود؟ خوب جواب خیلی ساده ای دارد: احساسات تغییر می کنند. آن ها شبیه وضعیت هوا هستند. حتی در گرم ترین تابستان ها یا سردترین زمستان ها وضعیت هوا به طور مداوم تغییر می کند. هیجان های ما هم این خصوصیت را دارند. پس فرقی نمی کند که همسر یک فرد چه قدر خوب و فوق العاده باشد، احساسات عاشقانه اولیه کاملا پایدار نمی ماند.
اما خیلی هم نباید وحشت کرد. هر چند این احساسات ناپدید می شوند اما ممکن است دوباره برگردند و البته دوباره بروند و دوباره و دوباره برگردند و بروند! این رفت و آمد مداوم خصوصیت هر هیجان دیگری مثل ترس و خشم و لذت است. احساسات مثل بهاری که از پی زمستان می رسد، می آیند و می روند.
خیلی ها این را می دانند اما زود و ساده فراموشش می کنند. ما شیفته احساسات عاشقانه می شویم و انتظار داریم که تا ابد پایدار بمانند. انتظار داریم که همسرمان نیازهای ما را برطرف کند، همان طور که دوست داریم رفتار کند، آرزوهای ما را برآورده بسازد و در کل زندگی ما را بهتر، ساده تر و شادتر بکند و خوب البته دیر یا زودی سیلی واقعیت قلعه خاکی آرزوهای ما را خراب می کند.
بزرگ ترین لطیفه درباره زندگی بشر این است که افرادی که بیشترین اوقات را با آن ها می گذرانیم و از همه بیشتر با آن ها صمیمی هستیم همان هایی هستند که بیشتر از همه اعصاب ما را خرد می کنند! هر چند طعنه و کنایه شنیدن، مورد انتقاد تند و تیز واقع شدن و طرد شدن از طرف رئیس، همسایه یا همکار ناراحت کننده است اما این رفتارها وقتی بیشترین ناراحتی را ایجاد می کند که فردی که عاشقش هستیم آن ها را انجام بدهد.
درد و عشق شبیه دو همراه صمیمی هستند که دست در دست هم سفر می کنند. لزومی ندارد حرف مرا باور کنید. به تجربه خودتان رجوع کنید: آیا شده رابطه ای صمیمی با کسی داشته باشید و وقت زیادی را با او بگذرانید و در این تعامل احساسات منفی را تجربه نکنید؟
پس قضیه این طور است: اگر خانه ای بخرید مجبور هستید هزینه گاز و برق و آب را پرداخت کنید؛ اگر بچه دار بشوید مجبورید لباس او را عوض کنید و شب های مدیدی بی خواب بمانید و اگر ازدواج کردید حتما مقدار معمولا زیادی استرس تجربه خواهید کرد. این یکی از واقعیت های غیرقابل انکار زندگی بشر است.
ستارگان موسیقی، شعرا و نویسندگان رمان، علاقه زیادی به نادیده گرفتن این واقعیت دارند. آن ها می خواهند تا ما این افسانه قدیمی را باور کنیم: یک همسر کامل وجوددارد که منتظر شما است و بدون او شما فردی ناکامل، ناراضی و محکوم به نصفه و نیمه ماندن هستید و وقتی در نهایت این همسر کامل را پیدا کردید عاشق او خواهید شد و تا ابد و بدون زحمت زیاد در حالت عشق و قدردانی باقی خواهید ماند.
وقتی این افسانه را که متاسفانه به طور آشکار و نهان در حال تبلیغ است، باور می کنیم آن وقت دست به اقداماتی می زنیم که نتیجه اش وضعیت کنونی ازدواج و طلاق است که همگی شاهدش هستیم. در بسیاری از کشورها از جمله کشور ما طلاق سیر رو به رشد نگران کننده ای پیدا کرده و حتی اگر طلاق اتفاق نیفتد بسیاری از ازدواج ها پر از احساس پوچی، تنهایی و بدبختی است. تعداد فزاینده ای از افراد از متعهد شدن به یک رابطه طولانی مدت می ترسند و وحشت دارند که نکند اگر وارد چنین رابطه ای بشوند در نهایت کارشان به اشک ریختن، تلخ کامی و دادگاه بکشد. تعجب ندارد که تعداد افرادی که تنهایی را ترجیح می دهند روز به روز بیشتر می شود.
چه کار کنیم؟
این واقعیت ها غصه دار و ناامیدکننده به نظر می رسند. درست است؟ نترسید. خبرهای خوبی هم داریم. علم روان شناسی می تواند به ما کمک بکند. همه می توانیم با انجام کارهای کوچکی که پژوهش های علمی اثربخشی آن ها را نشان داده است از شعله ورتر کردن آتش اختلافات جلوگیری کنیم و حتی یک اختلاف را به فرصتی برای صمیمی تر شدن تبدیل کنیم. درست همان وقتی که با همسرمان درگیر شده ایم و از هم فاصله گرفته ایم امیدی برای بهتر کردن اوضاع وجود دارد.
* آتش بس دهید
یک جنگ چه طور می تواند متوقف شود؟ یکی از راه هایش آتش بس دادن است. ما هم هر وقت که بخواهیم، می توانیم آتش بس اعلام کنیم. جنگ و جدال را تمام کنیم و به قلب همسرمان دست پیدا کنیم، می توانیم دوباره اقدامی بکنیم که در نهایت برای هر دوی مان بهتر است.
می توانیم با هر قصدی که برای پایان مجادله داریم، از رسیدن به هم گرفته، تا ترمیم رابطه و دوباره ارتباط برقرار کردن، به خاطرش این پیام موثر را بارها ارسال کنیم: «تو برای من اهمیت داری». این نوع پیام ها پیونددهنده قلب هاست و به هر دو طرف یادآوری می کند که هدف اصلی رابطه زناشویی چیست.
پژوهش هایی که در زمینه روابط زناشویی انجام شده هم نشان می دهد که یکی از عوامل کلیدی برای پیشرفت در یک رابطه، توانایی ارسال و دریافت مکرر این پیام است: اگر رابطه مان آسیب دیده می خواهم برای ترمیم آن تلاش کنم! منظور از تلاش برای ترمیم این است که هدف و معنای هر واژه، عمل یا ایما و اشاره ای که فرد درون رابطه انجام می دهد اصلاح رابطه است. پژوهش ها نشان می دهد که حتی وقتی زن و شوهر با هم دعوا می کنند، اگر توانایی و مهارت ترمیم و اصلاح را داشته باشند، رابطه شان پابرجا خواهدماند.
* آتش بس را بپذیرید
البته پژوهش ها این را هم نشان می دهد که این فقط ارسال پیام نیست که مهم است، بلکه در مورد دریافت پیام هم صدق می کند. اگر با هشیاری این واژه ها و حرکات تکراری را ارسال و ارزش آن ها را درک کنید، اثربخش و پیونددهنده خواهند بود. اما اگر شریک زندگی شما دست دراز کند و شما دست او را پس بزنید، او را از این مسیر خارج کنید، رابطه را قطع کنید یا دست از حمله برندارید، از مسیر منحرف شوید و یا تلاش های او را برای برقراری رابطه نادیده بگیرید، نه تنها درمان و اتصال غیرممکن خواهد شد، بلکه این زخم ها رشد می کنند و عمیق و کهنه می شوند.
مرهم های رابطه
برای ترمیم رابطه، شیوه های فراوانی برای ارسال پیام به صورت جمله وجود دارد:
1- دردتان را آشکار کنید
یکی از راه های خاتمه دادن به دعوا این است که گارد دفاعی خودتان را پایین بیاورید تا زخم های هیجانی شما خودش را نشان بدهد. می توانید بگویید: «ای وای، واقعا دارم صدمه می بینم»، «سردرد گرفتم»، «استرس دارم»، «واقعا می ترسم» یا «کم کم دارم احساس می کنم خرد و خمیر و کوفته شده ام».
2- درخواست آتش بس کنید
یک راه ساده دیگر این است که صریح درخواست آتش بس کنید. می شود گفت: «می توانیم کمی استراحت کنیم؟»، «این دعوا مرافعه ما را به هیچ کجا نمی رساند»، «نمی توانم ادامه بدم، احتیاج دارم یک کم استراحت کنم» یا حتی «می شود تمامش کنیم و همدیگرو در آغوش بگیریم؟ من الان واقعا به این کار احتیاج دارم».
3- دنبال شرایط بهتر باشید
روش بعدی این است که به دعوا ادامه بدهید اما شرایط آن را عوض کنید. برای مثال با لحنی آرام بگویید: «می شود صدایت را بیاری پایین لطفا؟»، «خوشحالم که درباره اش بحث می کنیم اما خواهش می کنم فریاد نزن.»، «لطفا از موضوع بحث دور نشو.» یا «می توانی این حرف ها را بدون هیچ قضاوتی دوباره بزنی؟»
4- به بیهودگی دعوا اعتراض کنید
باید نظرتان را در این خصوص اعلام کنید که دعوا شما را به جایی نمی رساند. مثلا بگویید: «این بی معنی است، درست نمی گویم؟ به هیچ جا نمی رسیم.» داریم زمان و نیروی خودمان را بی فایده تلف می کنیم. این طور نیست؟» یا «چه قدر باید در مورد این موضوع با هم دعوا کنیم؟»
5- از دید هم به موضوع نگاه کنید
گاهی می توانید تلاش کنید تا مشکلات را از دیدگاه دیگری ببینید و در نتیجه شرایط را بهتر کنید. باید بگویید: «من حرف تو را نمی فهمم. کمکم کن بفهمم» یا «اجازه بده ببینم می توانم این مساله را از نگاه تو ببینم».
6- معذرت خواهی کنید
وقتی گیر این فکر می افتیم که «حق با من است، تو اشتباه می کنی» و آن را تکرار می کنیم، گفتن عبارت «ببخشید» خیلی سخت می شود و درست به همین دلیل است که این واژه می تواند بسیار تاثیرگذار و آرام بخش باشد. می توانید بگویید: «من را ببخش. نمی خواستم آزارت بدهم»، «نمی خواستم منظورم را این طوری بیان کنم. دوست داری طور دیگری بگویم؟»، «می توانم درک کنم که چه قدر آزار دیدی، خواهش می کنم مرا ببخش».
راهکار: عشق همیشه حرف اول را می زند
برای ارسال و دریافت موثر پیام در جریان «تلاش برای بازسازی رابطه» نیاز دارید که نسبت ذهنتان هشیار و بی قضاوت باشید. اگر به دام افکار ذهنتان بیافتید و یا به سرکوب آن افکار مشغول شوید، امکان ندارد برای ترمیم رابطه تلاش کنید. پس عشق از همه چیز مهم تر است. آرام نفس بکشید. آماده باشید. به چیزی که ذهنتان می گوید توجه کنید. تنفس خود را احساس کنید. با ارزش هایتان ارتباط برقرار کنید.
این کار فقط چند ثانیه زمان می برد. درست مثل این که دکمه مکث را هنگان پخش فیلم فشار داده باشید. برای چند لحظه کوتاه، جنگ در وسط میدان متوقف خواهد شد. این چند ثانیه همه زمانی است که شما نیاز دارید تا کاری متفاوت انجام بدهید. مکث کنید، نفس بکشید و در لحظه حال حضور داشته باشید. بعد، یک بار دیگر دست به کار شوید و این بار کاری کنید که با ارزش های شما در رابطه زناشویی یعنی صمیمیت و احترام هماهنگ باشد.
چشم برندار ازم می پاشه زندگیم