بیشترین ستم از طرف منصور بر آن حضرت روا داشته شد، تا آنجا كه گاه شبانه به منزل آن حضرت هجوم می بردند و با وضع دلخراشی او را نزد منصور می بردند.
منصور جسارت را به آنجا رساند كه به دستور او خانه امام صادق علیه السلام را در حالی كه همسر و فرزندانش داخل آن بودند، آتش زدند.
سرانجام منصور دوانیقی آن حضرت را در سن 65 سالگی، در روز 25 شوال سال 148 ه. ق در مدینه منوره به وسیله انگور زهرآلودی به شهادت رساند و در قبرستان بقیع به خاك سپرده شد.
آنچه پیش رو دارید نگاهی است گذرا به جایگاه و موقعیت علمی و شخصیتی آن حضرت در تاریخ اسلام و نزد شخصیتهای جهان اسلام.
امام صادق علیه السلام از زبان دیگران
در عظمت و شخصیت و جامعیت امام صادق علیه السلام نزد شیعیان و علمای شیعه جای هیچ سخن و گفتگویی نیست؛ چرا كه او آنقدر عظمت دارد كه مذهب تشیع به نام او شهرت یافته و به اسم او مزین شده، و مكتب جعفری یاد می شود.
ولی:
خوشتر آن باشد كه وصف دلبران // گفته آید بر زبان دیگران
جالب این است كه مخالفان و پیروان مذاهب دیگر نیز به عظمت او اقرار و اعتراف داشته اند. اینك به نمونه هایی در این زمینه اشاره می شود:
1. منصور دوانیقی:
او كه دشمن جان حضرت صادق علیه السلام بود، با این حال تحت تأثیر عظمت و جایگاه او قرار گرفته می گوید: «إنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحمَّدٍ كانَ مِمَّنْ قالَ اللَّه فیهِ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَینا مِنْ عِبادِنا» وَ كانَ مِمَّنْ اصْطَفَی اللَّهُ وَ كانَ مِنَ السّابِقینَ بِالْخَیراتِ؛ (1) به راستی جعفر بن محمد از كسانی بود كه خدا درباره آنها می فرماید: «سپس این كتاب [آسمانی] را به گروهی از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم.» و او از كسانی بود كه خدا او را برگزیده بود، و او از پیشتازان انجام خیرات بود.»
2. مالك بن انس:
پیشوای فرقه مالكی می گوید: «مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می كردم، او را همواره در یكی از سه حالت دیدم: یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می كرد، و هرگز او را ندیدم كه بدون وضو حدیث نقل كند.» (2) و اضافه می كند: «ما رَاَتْ عَینٌ وَلا سَمِعَتْ اُذُنٌ وَلاخَطَرَ عَلی قَلْبِ بَشَرٍ اَفْضَلُ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ عِلْماً وَ عِبادَةً وَ وَرَعاً؛ (3) در علم و عبادت و پرهیزكاری، برتر از جعفربن محمد هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نكرده است.»
3. ابن خَلِّكان:
این مورخ مشهور می نویسد: «او یكی از امامان دوازده گانه در مذهب امامیه، و از بزرگان خاندان پیامبر است كه به علت راستی و درستی در گفتار، وی را صادق می خوانند. فضل و بزرگواری او مشهورتر از آن است كه نیاز به توضیح باشد.» (4)
4. عبدالرحمان بن ابی حاتم رازی:
او می گوید: از پدرم شنیدم كه همیشه می گفت: «جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثِقَةٌ لایسْئَلُ عَنْهُ؛ جعفر بن محمد فرد مورد اعتمادی است كه هرگز [از آنچه می گوید و نقل می كند] مورد پرسش قرار نمی گیرد.» (5) یعنی، هر چه می گوید و نقل می كند درست و مطابق واقع است.
5. ابو حاتم محمد بن حیان (354 ه) :
او می گوید: « [جعفربن محمد] كانَ مِنْ ساداتِ اَهْلِ الْبَیتِ فِقْهاً وَ عِلْماً وَ فَضْلاً؛ [جعفر بن محمد] از بزرگان اهل بیت از نظر فقاهت و دانش و فضیلت بود.» (6)
6. ابو عبدالرحمان اسلمی (412 - 325 ه) :
وی می گوید:
«فاقَ جَمیعَ اَقْرانِهِ مِنْ اَهْلِ الْبَیتِ علیهم السلام وَ هُوَ ذُو عِلْمٍ غَزیرٍ وَ زُهْدٍ بالِغٍ فِی الدُّنْیا وَ وَرَعٍ تامٍّ عَنِ الشَّهَواتِ وَ اَدَبٍ كامِلٍ فِی الْحِكْمَةِ؛ [جعفربن محمد] بر تمامی نزدیكان خویش از اهل بیت برتری داشت، و او دارای علم فراوان، زهد كامل نسبت به دنیا و پرهیزگاری تمام از شهوات و تمایلات و ادب كامل در حكمت بود.» (7)
7. محمد بن طلحه شافعی (م 652 ه) :
وی درباره اوصاف و جایگاه و عظمت امام صادق علیه السلام كلام جامع و زیبایی دارد. او می گوید: «جعفر بن محمد از بزرگان اهل بیت علیهم السلام و رؤسای آنان بود. قرآن زیاد تلاوت می كرد، در معانی آن جستجو می كرد و گنجهایی از دریای آن استخراج نموده، و شگفتیها و عجایب قرآن را به نمایش می گذاشت. او اوقات خویش را بر اقسام طاعت و بندگی تقسیم نموده بود، به گونه ای كه نفس خویش را بر آن حسابرسی می نمود.
او كسی بود كه دیدنش انسان را به یاد آخرت می انداخت، و شنیدن كلامش باعث بی رغبتی نسبت به دنیا می شد، و پیروی از هدایت او بهشت را به دنبال دارد. دارای نوری بود كه پیشانی او شهادت می داد كه از سلاله نبوت است، و پاكی رفتارش ظاهر می ساخت كه او از نسل رسالت است. جماعتی از پیشوایان [مذاهب] و بزرگان از او حدیث نقل كرده اند و از محضر او استفاده برده اند، و این استفاده علمی را شرافت و فضیلتی برای خود می دانستند. مناقب و اوصاف او به حدی است كه شمارشگر از شمارش آن عاجز است، و فهم انسان بیدار بینا در آن حیران،....» (8)
8. بخاری می نویسد:
«اِتَّفَقُوا عَلی جَلالَةِ الصّادِق وَ سِیادَتِهِ؛ همه (امّت) بر بزرگی و آقایی صادق اتفاق نظر دارند.» (9)
جایگاه علمی حضرت صادق علیه السلام
دانشگاه امام صادق علیه السلام و وسعت آن بر كسی پوشیده نیست، و علمای اسلام بر آن اتفاق نظر دارند. محققان شیعی و اهل سنت آن حضرت را پیشوا و پیشگام در بسیاری از علوم و مذاهب اسلامی می دانند. نقش آن حضرت در نشر علوم مختلف و ترویج حدیث، از گفتار و نوشتار و نیز تربیت شاگردانش پیداست. (10)
شاگردان محضرش را چهار هزار نفر گفته اند. شیخ مفید می گوید: «اِنَّ اَصْحابَ الْحَدیثِ قَدْ جَمَعُوا الرُّواةَ عَنِ الصّادِقِ علیه السلام مِنَ الثِّقاتِ عَلی اِخْتِلافِهِمْ فِی الآْراءِ وَالْمَقالاتِ فَكانُوا اَرْبَعَةَ آلافٍ؛ اهل حدیث كسانی را كه از امام صادق علیه السلام روایت نقل كرده اند جمع آوری نموده اند، و تعداد افراد ثقه [و مورد اطمینان] آنها علی رغم اختلافشان در نظریات و گفتار، به چهار هزار نفر می رسند.» (11)
شهید اوّل نیز تصریح كرده است كه شاگردان معروف آن حضرت از اهل حجاز و شام و عراق به چهار هزار نفر می رسیدند. (12) جهت روشن شدن این بخش، بحث را در سه قسمت جداگانه پی می گیریم:
الف. اعتراف دیگران
1.«ابو حنیفه»، پیشوای معروف فرقه حنفیه كه دستگاه وقت او را در مقابل امام صادق علیه السلام قرار داده بود، گاه مجبور می شد به عظمت علمی امام صادق علیه السلام اقرار نماید.
ابو حنیفه می گوید: زمانی كه منصور [دوانیقی] جعفربن محمد» را احضار كرده بود، مرا خواست و گفت: مردم شیفته جعفر بن محمد شده اند، برای محكوم ساختن او یك سری مسائل مشكل را در نظر بگیر. من چهل مسئله مشكل آماده كردم. روزی منصور كه در «حیره» بود، مرا احضار كرد. وقتی وارد مجلس وی شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راست او نشسته است. وقتی چشمم به او افتاد، آنچنان تحت تأثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه چنین حالی از دیدن منصور به من دست نداد. سلام كردم و با اشاره منصور نشستم. منصور رو به وی كرد و گفت: این ابو حنیفه است. او پاسخ داد: بله می شناسم. سپس منصور رو به من كرده گفت: ای ابو حنیفه! مسائل خود را با ابو عبدالله در میان بگذار.
در این هنگام شروع به طرح مسائل كردم. هر مسئله ای می پرسیدم، پاسخ می داد. عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است. در برخی مسائل با نظر ما موافق، و در برخی دیگر با اهل مدینه موافق، و گاهی با هر دو مخالف بود. بدین ترتیب چهل مسئله را مطرح كردم، و همه را پاسخ داد. ابو حنیفه به اینجا كه رسید، با اشاره به امام صادق علیه السلام گفت: « [او] دانشمندترین مردم، آگاه ترین آنها به اختلاف مردم در فتاوا و مسائل فقهی است.» (13) در جای دیگر از او چنین نقل شده است كه گفت: «ما رَأیتُ اَفْقَهَ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحْمَّدٍ. وَ قالَ: لَو لاَ السَّنَتانِ لَهَلَكَ النُّعْمانُ؛ من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده ام. و گفت: اگر آن دو سال نبود، نعمان (=ابو حنیفه) هلاك می شد.» (14) منظور از دو سال زمانی است كه خدمت امام صادق علیه السلام می رسید و از او دانش فرا می گرفت.
2. ابن حجر هیتمی می نویسد: «به قدری علوم از او (جعفر بن محمد) نقل شده است كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن در همه جا پخش شده است و بزرگ ترین پیشوایان [فقه و حدیث] مانند یحیی بن سعید، ابن جریح، مالك، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، ابو حنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از او [حدیث] نقل كرده اند.» (15)
3. ابو بحر جاحظ، یكی از دانشمندان مشهور قرن سوم می گوید: «جعفر بن محمد كسی است كه علم و دانش او جهان را پر كرده است و گفته می شود كه ابو حنیفه و همچنین سفیان ثوری از شاگردان او هستند و شاگردی این دو تن در اثبات عظمت علمی او كافی است.» (16)
4. ابن صبّاغ مالكی (784 - 855 ه) می گوید: آنقدر علوم از او (جعفر بن محمد) نقل شده است كه سواران آن را حمل می كنند، و آوازه و شهرت آن در تمام شهرها رسیده است، و علما از هیچ یك از اهل بیت علیهم السلام به اندازه او حدیث نقل نكرده اند. (17) «
ب. كتب و شاگردان حوزه شیعی
نامدارترین شاگردان آن حضرت در حوزه شیعی عبارتند از؛ جمیل بن دراج، عبدالله بن مسكان، عبدالله بن بكیر، حماد بن عیسی، حماد بن عثمان، ابان بن عثمان، هشام بن الحكم، مفضل و... كه این شاگردان كتب بسیاری را از خود آن حضرت نقل نموده اند، و یا خود تألیف كرده اند. برخی از كتابهای منسوب به حضرت صادق علیه السلام از این قرار است:
1.«اَلاِْهلیلیجه فی التَّوْحید» كه آن را حضرت در رد منكران ربوبیت حضرت باری تعالی نگاشت.» (18)
2. كتاب «التوحید» كه حضرت املا كرد و مفضل بن عمر آن را تحریر نمود. (19)
3. رساله «اهوازیه» كه در پاسخ والی اهواز نوشته شد. (20)
4.«رِسالَةُ الاِْمامِ اِلی اَصْحابِهِ» كه راهنمایی برای سلوك یارانشان می باشد. (21)
5.«رِسالَةٌ فِی الْغَنائِمِ» كه پاسخهای حضرت پیرامون خمس و غنایم است. (22)
6.«رسالةٌ فی وجوه معایش العباد» كه پیرامون انواع حرفه ها، تجارت، صنعت و... می باشد. (23)
7.«الجعفریات» كه مجموعه روایاتی است به ترتیب ابواب فقه كه امام كاظم علیه السلام آن را نقل نموده است. (24) همین كتاب به نام «اشعثیات» معروف است كه به نام راوی آن محمد بن الاشعث شهرت یافته است.
8.«نثر الدرر» صحیفه ای است در كلمات قصار حضرت كه گویا به صورت مجموعه ای واحد بود و ابن شعبه حرانی آن را در تحف العقول یكجا آورده است. (25)
9.«كتاب الحج» كه ابان بن عبدالملك آن را نقل كرده است. (26) به جز اینها نوشته های دیگری نیز به آن حضرت منسوب است. (27)
كتابهایی كه توسط شاگردان حضرت تألیف شده بسیار است، تعداد آنها چهارصد بلكه بیشتر نیز گفته شده است. نویسنده كتاب «سیر حدیث در اسلام» (28) سیصد و هفتاد و سه تن را با ذكر تألیف و نوشته آنان ذكر كرده كه از میان آنان بیست نفر كسانی اند كه بیش از یك تألیف دارند. (29)
شاگردان حوزه اهل سنت
عده ای از بزرگان و پیشوایان اهل سنت از محضر علمی حضرت صادق علیه السلام استفاده علمی برده اند و به بزرگی و تفوق و برتری او اتفاق نظر داشته اند؛ چنان كه به این مسئله شیخ سلیمان قندوزی در ینابیع المودة، و نووی در تهذیب الاسماء و... اشاره كرده اند؛ و استفاده علمی از محضر آن حضرت را شرف و فضیلت و بزرگی برای خویش می دانستند، چنان كه از شافعی قبلاً نقل شد. (30)
در این بخش به برخی از شاگردان آن حضرت در حوزه اهل سنت اشاره می كنیم:
1. نعمان بن ثابت معروف به ابو حنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفیها. طبق نقل ابن حجر، شیخ سلیمان قندوزی، ابن صباغ و آلوسی، او دو سال از حضرت صادق علیه السلام بهره برده است. (31)
2. مالك بن انس مدنی پیشوای فرقه مالكی از مذاهب چهارگانه اهل سنت، متوفای 179 ه. ق نیز از محضر امام صادق علیه السلام بهره برده است. (32)
3. سفیان بن سعید بن مسروق ثوری كوفی، متوفای 161 ه. ق نیز شاگرد امام صادق علیه السلام بوده و مسائلی از حضرت روایت نموده و حضرت نیز به او توصیه های گرانبهایی دارد، و درباره زهد با حضرت مناظره نموده است. (33)
4. سفیان بن عیینة بن ابی عمران الكوفی المكی، متولد 107 ه. ق در كوفه، و متوفای 198 ه. ق در مكه نیز در جوانی طبق تصریح عده ای از علمای اهل سنت و شیعه از محضر امام صادق علیه السلام بهره علمی برده است. (34)
5. یحیی بن سعید بن قیس الانصاری كه قاضی دستگاه منصور دوانیقی در مدینه بود و سرانجام قاضی القضاة دستگاه شد و در سال 143 ه. ق از دنیا رفت، نیز از شاگردان آن حضرت بوده است. (35)
6. عبدالملك بن عبدالعزیز بن جریح المكی معروف به ابن جریح متولد 80 ه. ق و متوفای 149 ه. ق، از دیگر شاگردان امام صادق علیه السلام از بین علمای عامه است. او كسی است كه بر اثر تعلیمات امام صادق علیه السلام متعه و عقد موقت را حلال می دانست و در كافی در باب حلیت متعه از او روایت نقل شده است و در طریق سند روایات صدوق نیز واقع شده است. (36)
7. ابوسعید یحیی بن سعید القطان البصری متوفای 198 ه. ق محدث زمانش بوده و صاحبان كتب صحاح سته از او روایت نقل نموده اند.
8. محمد بن اسحاق بن یسار صاحب المغازی و سیر متوفای 151 ه. ق كه شیعه وسنی فراگیری علم او از امام صادق علیه السلام را نقل كرده اند. (37)
9. شعبة بن الحجاج الازدی كه از بزرگان و سرشناسان اهل سنت به حساب می آید و طبق گواهی گروهی از اهل سنت و كتب رجالی شیعه، از شاگردان امام صادق علیه السلام بوده است. (38)
10. ایوب بن ابی تمیمة السجستانی البصری از دیگر شاگردان حضرت صادق علیه السلام در میان علمای اهل سنت است. (39)
و غیر از اینها، افراد دیگری نیز در میان اهل سنت بوده اند كه از محضر امام صادق علیه السلام بهره برده اند. (40)
تنوع علم و شاگردان
غالب كسانی كه در مقام تعلیم علمی بر آمده اند، در یك رشته خاص و یا حداكثر در دو سه رشته توانسته اند قدرت علمی خویش را نشان دهند. هر چه مقدار رشته ها و شاخه های علمی بیشتر شود، قدرت علمی افراد نیز كمتر و كم رنگ تر می شود. اما عظمت علمی امام صادق علیه السلام هم در فقه در اوج قرار دارد و شاگردان بی شماری را تربیت نموده و هم در تفسیر، هم در كلام و هم در فلسفه، نهایی ترین نظریات را ارائه می دهد و هم در سلوك و عرفان كوتاه ترین راه پیمودنی را پیش روی عارفان قرار می دهد و در علم جبر و شیمی و علوم غریبه نیز نظریات شگرفی را بیان نموده است.
این قدرت علمی از دیدگاه تشیع كه امامان خویش را معصوم و منبع علم آنها را الهامات الهی و ارث پیامبری می دانند، جای هیچ شگفتی ندارد؛ اما از نظر كسانی كه چنین اعتقادی ندارند، مسئله فوق العاده عجیب و شگرف خواهد بود.
جالب این است كه در میان اهل سنت هم كسانی وجود دارند كه در حدی، الهی بودن علم حضرت صادق علیه السلام را متوجه شده باشند. از جمله این افراد محمد بن طلحه شافعی است. او می گوید: «او (امام صادق علیه السلام) از بزرگان اهل بیت، و سران آنها است كه دارای علوم فراوانی است... تا آنجا كه از زیادی علوم افاضه شده [از طرف خداوند] بر قلبش، از ظرف تقوی، احكامی كه علل و فلسفه آن قابل درك نیست و علومی كه فهمها از احاطه بر حكم آن عاجزند، به او نسبت داده شده و از او نقل شده است.» (41)
آری امام صادق علیه السلام در فقه بهترین نظریات را ارائه نموده كه هم اكنون روایات فقهی او در كتب اربعه (تهذیب و استبصار شیخ طوسی، كافی كلینی، من لا یحضره الفقیه صدوق) و وسائل الشیعه حر عاملی و... گردآوری شده است و شاگردانی چون جمیل بن دراج، عبدالله بن مسكان، حماد بن عثمان و... در فقه تحویل جامعه اسلامی داده است.
و هم در كلام محكم ترین آراء را بیان نموده و شاگردانی چون هشام بن الحكم و مفضّل بن عمر را تربیت نموده است و در تفسیر نیز ژرفای قرآن را بیان نموده و شاگردانی چون ابوحمزه ثمالی پرورش داده است. و در فلسفه ید طولایی دارد، كه در این باره «سید میر علی» با اشاره به فرقه های مذهبی و مكاتب فلسفی دوران بنی امیه می نویسد: «فتاوا و آرای دینی تنها نزد سادات و شخصیتهای فاطمی رنگ فلسفی به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحثها و گفتگوی فلسفی در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذكر است كه رهبری این حركت فكری را حوزه علمیه ای كه در مدینه شكوفا شده بود، به عهده داشت. این حوزه را نبیره علی بن ابی طالب به نام امام جعفر كه صادق علیه السلام لقب داشت، تأسیس كرده بود. او پژوهشگری فعال و متفكری بزرگ بود و با علوم آن عصر بخوبی آشنایی داشت و نخستین كسی بود كه مدارس فلسفی اصلی را در اسلام تأسیس كرد.
در مجالس درس او تنها كسانی كه بعدها مذاهب فقهی را تأسیس كردند، شركت نمی كردند؛ بلكه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می شدند.»حسن بصری» مؤسس مكتب فلسفی [و كلامی] «بصره» و «واصل بن عطاء» مؤسس مذهب معتزله، از شاگردان او بودند كه از زلال چشمه دانش او سیراب می شدند.» (42)
و همین طور حضرت در علم شیمی و امثال آن نیز صاحب نظر بود كه نظریات آن حضرت در این زمینه توسط شاگردش ابو موسی جابر بن حیان در كتابی مشتمل بر هزار ورق و پانصد رساله تدوین و گردآوری شده است. (43)
براساس باورهای شیعه تمامی امامان معصوم از جمله امام صادق علیه السلام به تمام علوم هستی آگاهی دارند؛ چنان كه خود فرمود: «اِنّی لاََعلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الاَْرْضِ وَاعْلَمُ ما فِی الْجَنَّةِ وَاَعْلَمُ ما فِی النَّارِ وَاعْلَمُ ما كانَ وَ مایكُونُ... (44) ؛ من می دانم آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین است و می دانم آنچه در بهشت است؛ می دانم آنچه در آتش است و می دانم آنچه بوده است و آنچه خواهد بود.»
پی نوشت :
1)- تاریخ الیعقوبی، ج 3، ص 17.
2)- ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفكر، دوم، 1404 ق، ج 1، ص 88.
3)- الامام الصادق و المذاهب الاربعه، حیدر اسد، بیروت، دارالكتب العربی، دوم، ج 1، ص 53؛ تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104؛ اعلام الهدایه، همان، ص 21.
4)- وفیات الاعیان، تحقیق از دكتر احسان عباس، قم، منشورات الشریف الرضی، دوم، 1364 ش، ج 1، ص 327.
5)- الجرح و التعدیل، ج 2، ص 487، به نقل از اعلام الهدایه، همان، ص 22.
6)- اعلام الهدایه، همان، ج 1، ص 22، الثقات، ج 6، ص 131.
7)- الامام الصادق و المذاهب الاربعه، همان، ج 1، ص 58؛ اعلام الهدایه، همان، ص 22.
8)- همان، ج 1، ص 23، مطالب السؤول، ج 2، ص 56.
9)- اعلام الهدایه، همان، ج 1، ص 24، ینابیع الموده، قندوزی، ج 3، ص 160.
10)- ر. ك: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 18؛ تاریخ التشریع الاسلامی، ص 263.
11)- شیخ مفید، الارشاد، قم، مكتبة بصیرتی، ص 271.
12)- محمد بن مكی العاملی، ذكری الشیعه، قم، مكتبة بصیرتی.
13)- بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، تهران، المكتبة الاسلامیه، دوم، 1395 ه. ق، ج 47، ص 217؛ حیدر اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، بیروت، دارالكتاب العربی، دوم، 1390 ه. ق، ج 4، ص 335.
14)- تذكرة الحفاظ، محمد شمس الدین ذهبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 166 و مناقب ابی حنیفه، ج 1، ص 172.
15)- ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، قاهره، مكتبة القاهره، دوم، 1385 ه. ق، ص 201.
16)- الامام الصادق و المذاهب الاربعه، همان، ج 1، ص 55.
17)- اعلام الهدایه، همان، ج 1، ص 24؛ الفصول المهمه، ابن صباغ المالكی، ص 222.
18)- بحارالانوار، همان، ج 3، ص 156 - 152؛ الذریعه، ج 2، ص 484.
19)- بحارالانوار، همان، ص 152 - 57، و مستقلاً نیز چاپ شده است.
20)- همان، ج 77، ص 189؛ الذریعه، ج 2، ص 485، كشف الریبه، ص 122.
21)- الكافی، ج 8، ص 2-14.
22)- تحف العقول، علی بن شعبه، ص 331.
23)- همان، ص 331؛ مكاسب شیخ انصاری، ص 1-2.
24)- الذریعه، همان، ج 2، ص 109.
25)- تحف العقول، همان، ص 324 - 315.
26)- رجال النجاشی، ابوالعباس، قم، مكتبة الداوری، ص 14.
27)- ر. ك: تدوین السنة، سید محمدرضا حسینی جلالی، ص 172-167.
28)- سیر حدیث در اسلام، سید احمد میرخانی، دوم، تهران، ص 204-109.
29)- همان، ص 206.
30)- اعلام الهدایه، همان، ج 1، ص 228.
31)- همان، ج 1، ص 229.
32)- همان.
33)- همان.
34)- همان، ص 230.
35)- همان.
36)- همان.
37)- همان، ص 231.
38)- همان، ص 232-231.
39)- همان، ص 232.
40)- ر - ك: الامام الصادق، محمد حسین المظفر، ص 130-127.
41)- اعلام الهدایه، همان، ج 8، ص 23، مطالب السؤول، ج 2، ص 56.
42)- مختصر تاریخ العرب، تقریب عفیف البعلكی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1967 میلادی، ص 193؛ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 352.
43)- وفیات الاعیان، همان، ج 1، ص 327؛ دائرة المعارف القرن العشرین، محمد فرید وجدی، بیروت، دارالمعرفه، ج 3، ص 109.
44)- محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، دارالكتب الاسلامیه، ج 1، ص 261.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 77 .