ماجراي حضرت سليمان (ع) و گنجشک
پنج شنبه 3 دی 1394 11:16 AM
حوزه/ حضرت سليمان عليه السلام گنجشکي را ديد که به جفت خود مي گويد:
-چرا از من اطاعت نمي کني و خواسته هايم را به جا نمي آوري؟ اگر بخواهي تمام قبه و بارگاه سليمان را با منقارم به دريا بيندازم توان آن را دارم!
سليمان از گفتار گنجشک خنديد و آنها را به نزد خود خواست و پرسيد:
چگونه مي تواني چنين کاري بزرگي را انجام دهي؟
گنجشک پاسخ داد:
- نمي توانم اي فرستاده خدا! ولي مرد گاهي مي خواهد در مقابل همسرش به خود ببالد و خويشتن را بزرگ و قدرتمند نشان بدهد از اين گونه حرف ها مي زند. گذشته از اينها عاشق را در گفتار و رفتارش نبايد ملامت کرد.
سليمان از گنجشک پرسيد:
- چرا از همسرت اطاعت نمي کني در صورتي که او تو را دوست مي دارد؟
گنجشک پاسخ داد:
- او در محبت من راستگو نيست زيرا که غير از من به ديگري نيز مهر و محبت مي ورزد.
سخن گنجشک چنان در سليمان اثر بخشيد که به گريه افتاد و سخت گريست. آن گاه چهل روز از مردم کناره گيري نمود و پيوسته از خداوند مي خواست علاقه ديگران را از قلب او خارج نموده و محبتش را در دل او خالص گرداند.
(بحارالانوار: ج 14، ص 95)
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست