پاسخ به:صنایع دستی ایران
دوشنبه 16 آذر 1394 11:02 PM
چهل تکه دوزی در ایران به نام های مختلفی شناخته می شود از جمله خاتمیدوزی، لندره دوزی و گاهی هم با عنوان تکه دوزی از آن یاد می شود. آنچه که ازاسناد و مدارک محدود بر می آید بیانگر این است که چهل تکه دوزی مخصوصاً زمانی که باآجیده دوزی یا مطلسه دوزی همراه باشد در گروه رودوزی های سنتی ایران جای می گیرد. اصطلاح «رودوزی» یا «روکاری» (Embriodery) به هنری گفته می شود که طی آن نقوش مختلفبر روی پارچه های بدون نقش از طریق دوختن یا کشیدن قسمتی از نخ های تار و پود پارچهبه وجود می آید (منتخب صبا). هر چند که زمان پیدایش «رودوزی» که در آغاز برایتزئیین البسه بوده دقیقاً مشخص نیست اما اسناد و مدارک موجود و نمونه های به دستآمده حکایت از رواج رودوزی ها در دوران ایران باستان دارد.
این نوع دوخت ازدوران گذشته در ایران رایج بوده با این حال تاریخ مشخصی برای پیدایش آن در دستنیست، اما آثار باقی مانده در موزه های ارمیتاژ لنینگراد و مترو پولیتن و موزه یایران باستان حکایت از رواج خاتمی دوزی در دوره ی سلجوقی دارد (منتخب صبا ص۲۴۳).
به طور کلی این کار در ایران در زمان های متفاوت رایج بوده به طوری کهقطعات مختلف پارچه با مهارت هر چه تمامتر و با توجه به هماهنگی کامل رنگ ها در کناریکدیگر دوخته می شدند و روی بخیه ها را هم با گل دوزی های ابریشمی (آجیده دوزی) زیبا می ساختند.
این کار زحمت زیادی داشته و افراد در ازاء آن در گذشته دستمزددریافت می کردند. در این زمینه از محمد علی جمالزاده در کتاب گنج شایگان نقل است که:
«خاتمی دوزی سابقاً در ایران بسیار رواج داشته و امروزه روز به روز از میانمی رود و آن عبارت است از مقداری خرده پارچه های مختلفه اللون و مختلفه الشکل که ازروی استادی طوری پهلوی یکدیگر دوخته می شود که شباهت کامل به شال های کشمیر پیدامی کند و بخیه دوزی ها را نیز با گلدوزی های ابریشمی ملمون می پوشانند و یک قطعهپنج تا شش ذرعی این نوع کار ۵۰ تا ۶۰ تومان قیمت دارد و بعضی پرده ها را از ۱۰۰ تا۲۵۰و یک زین پوش را از ۲۰ تا ۱۲۰ تومان می فروشد (گنج شایگان اثر محمد علیجمالزاده ص ۷۹) .
بنابر این بر اساس اسناد محدودی که در دست است ملاحظه شد کهچهل تکه دوزی در ایران رواج داشته اما اینکه دقیقاً به چه زمانی بر می گردد و درگذشته دقیقاً به چه صورتی انجام شده اطلاعات مشخصی در دست نیست. تنها می توان بهاین نکته اشاره کرد که این کار در ایران موارد استفاده ی مختلفی داشته که عبارتنداز رویه لحاف، رویه کرسی، رختخواب پیچ، سجاده، رویه پشتی، رو قوری، رو تختی،کوسن، پشتی، رو مبلی، پرده های مختلف، بقچه سوزنی و تابلوهای تزئینی …
همچنینمراکز اصلی که در ایران این دوخت را انجام می دادند عبارتند از رشت، اصفهان، یزد، تبریز، کاشان، کُردستان، و آذربایجان غربی که امروزه هیچ اطلاعاتی پیرامون اینآثار در این مراکز وجود ندارد. ما هم به دنبال این هستیم تا در جریان این تحقیق بهنمونه هایی از چهل تکه دوزی در برخی از این مراکز دست پیدا کنیم و سپس به بررسی آنبپردازیم.
چهل تکه دوزی در استان اصفهان
همان طور که گفته شد، یکی ازاهداف این تحقیق دستیابی به نمونه هایی از چهل تکه دوزی در چند استان مختلف است تابتوان این آثار رادر بطن جامعه مورد نظر بر اساس چهار چوب نظری تحقیق از منظرمردم شناسی مورد بررسی قرار داد.
استان اصفهان یکی از انتخاب های ما برای مطالعهبود. چون همان طور که مشهود است اصفهان از قدیم الایام در زمینه ی هنر ایرانی درجهان زبانزد بوده و هست و دیگر اینکه بر اساس مطالعات اسنادی دریافته بودیم که اینکار در گذشته در اصفهان هم انجام می شده اما امروزه اطلاع دقیقی از آن در دست نیستبه همین منظور جهت مطالعه ی میدانی عازم اصفهان شدیم.
آنچه برای مطالعه مد نظربود، نمونه های قدیمی سنتی چهل تکه دوزی بودند که روزگاران زیادی در صندوق هایقدیمی پنهان شدند و کسی به آنها هیچ توجهی نکرده و نمی کند و همچنین آثاری که هنوزهم بدون هیچ گونه الگو و روش خاصی دوخته می شود و مورد استفاده قرار می گیرد غافلاز اینکه چقدر این آثار می تواند جهت مطالعات فرهنگی و مردم شناسی برای ما ارزشمندباشند.
با این اوصاف بعد از چند روز جستجوی مستمر در شهر اصفهان نتیجه ای حاصلنشد، تا اینکه در موزه ی هنرهای تزئینی اصفهان کاملاً تصادفی با یک خانم قشقاییساکن اصفهان برخورد کردیم که جهت مطالعه ی این آثار، شهرستان سمیرم را به ما معرفیکردند در نتیجه با راهنمایی مفید این خانم و کسب اطلاعات لازم عازم سمیرم شدیم.
چهل تکه دوزی در شهرستان سمیرم
در بدو امر باید متذکر شد کهتمام خانم ها در این منطقه در سنین مختلف با این کار آشنا هستند، حال چه خودسابقه ای در این زمینه داشته باشند چه کاملاً بی تجربه باشند، مهم این است که وقتیاز چهل تکه نام می بری همه می دانند که یعنی وصل کردن تکه پارچه ها به یکدیگر (ساده ترین تعریف ممکن). با وجود این کسی از گذشته ی این کار در این منطقه اطلاعیندارد و فقط مادران و مادر بزرگهاشان نسل به نسل آموخته اند که اگر تکه پارچهداشتند جهت صرفه جویی اقتصادی به نحو احسن می توان از این طریق آنها را به کار بستو استفاده های متفاوتی از آنها کرد.
با این وجود در این شهرستان افراد محدودی دراین زمینه سابقه داشتند و کارهای زیادی دوخته بودند. چون پارچه که ابزار اصلی اینکار است همیشه در دسترس همه ی زن ها نیست.
«مگر ما چند بار در سال لباس می دوزیمکه پارچه داشته باشیم، آنها هم که دارند خودشان چهل تکه دوزی می کنند و این افرادمعمولاً خیاط هستند و برای همین همیشه پارچه دارند، اما ما خیلی کم پیش می یاد کهپارچه داشته باشیم.» (خانم سمیرمی، ۴۳ ساله)
نهایتاً با یکی از خانم های جوان (صدیقه) که عمه و مادربزرگش در زمینه ی چهل تکه دوزی شهرت داشتند همراهشدیم.
بی بی خانم (مادر بزرگ) پیرزنی ۸۰ ساله اما کاملاً سالم و سرحال بود کهاز دوران گذشته چهل تکه دوزی کرده و هنوز هم با این سن اگر پارچه ای داشته باشداین کار را انجام می دهد و حاصل کارش را به دیگران هدیه می دهد و تمام عمر وسیله ایکه برای این کار استفاده کرده و پارچه ها را به هم وصل می کرده سوزن و نخبوده.
«زمانی که جوان بودم ۶ تا بچه ی کوچک داشتم که باید از آنها مراقبتمی کردم و غیر از آن کارهایی بود که باید هر روز انجام می دادم مثلاً روزی چند بارمشک می زدم. ولی شب ها که کار کمتری داشتم می نشستم و تمام خورده پارچه هایی کهداشتم و از دیگران گرفته بودم رو با نخ و سوزن و با کوک به هم وصل می کردم.»
عمهخانم هم مانند مادر خود در زمینه ی چهل تکه دوزی شهرت دارد و هنوز هم این کار راانجام می دهد. او یکی از خیاط های معروف سمیرم است که بدون دریافت دستمزد برایاهالی شهر لباس می دوزد.
«شوهرم هیچ وقت دوست نداشت که من مزد بگیرم و همیشهمی گفت مزدت رو از خدا باید بگیری».
گذشته از این داماد عمه خانم، پارچه فروشاست و همیشه پارچه های زیادی برای وی می آورد. بنابر این عمه خانم بر خلاف زن هایدیگر سمیرم همیشه پارچه دارد و چهل تکه دوزی زیاد می کند. و این کار را با چرخخیاطی انجام می دهد. اما نمونه ای نداشت که به ما نشان دهد چون او هم مانند مادرشتمام کارهایش رو به عنوان هدیه به دوست و آشنا بخشیده بود.
«این چیزها رفتنیهستند و باید بروند و چیزی که می ماند خوبی و یادگاری است و من برای ثوابش کارمی کنم.»
همان طور که ملاحظه شد چهل تکه دراین منطقه به صورت ابتدایی و کاملاً ساده انجام می شود چه برسد به اینکه بخواهندبرای این کار کارگاهی جدا منظور کنند. کارگاه افراد، خانه شان است و پارچهاصلی ترین چیزی است که برای این کار در دسترس می باشد. وسیله ای که گرچه خیلی سادهو پیش پا افتاده به نظر می رسد، اما همین پدیده ی ساده در این منطقه در اختیار همهقرار ندارد. چه بسا اگر همه ی زن ها مثل عمه خانم پارچه داشتند رقابتی بین افرادایجاد می شد، در نتیجه می توانستیم شاهد تنوع آثار باشیم و همین مسئله می توانستمنجر به پیشرفت این تکنیک شود.
ابزار دیگر سوزن و نخ است که تقریباً خانم هایایرانی به نحوی با آن سر و کار دارند ولی کم پیش می آید که آن را در این زمینه بهکار بندند. همان طور که بی بی یک عمر با سوزن و نخ چهل تکه های بسیار زیبایی دوختهو در این آثار در واقع خاطرات دوران مختلف زندگی خود را در هر تکه پارچه نهفته استبه وسیله ی کوک به یکدیگر متصل کرده و گاهی ماه ها روی یک اثر زحمت کشیده و دردها وعشق ها و شادی هایش را با خاطرات گذشته آمیخته تا یک رو تختی یا رو رختخوابی خلقکرده و چه بسا که به سختی می توانسته از آن دل بکند.
«جوان تر که بودم ۴ ماهتمام تکه پارچه ها را به هم کوک می زدم، می خواستم یک ملحفه بدوزم وقتی شوهرم مُرد،اندازه ی ملحفه ۷ متر شده بود ولی عروسم آن را گرفت و نابودش کرد. اگر ۳۰ هزارتومان گم می کردم اینقدر ناراحت نمی شدم که این ملحفه را از دست دادم.»
اما غیراز سوزن و نخ اگر چرخ خیاطی داشته باشند از آن استفاده می کنند. این وسیله گاهیبرای افراد وسیله ی معاش است و گاهی برای کسانی مثل عمه خانم وسیله ای است جهت حفظروابط اجتماعی و محبت کردن و هدیه دادن به دیگران. این چرخ ها بسیار ساده و قدیمیهستند و اصلاً با چرخ های مدرن و پیشرفته ی امروزی قابل مقایسه نیستند.
«یکی ازاقوام ما خیلی خوب خیاطی می کرد، یک بار مهمان داشت و او خیلی از کارش تعریف کرد وبعد از آن فامیلمون دیگر نتونست خیاطی بکنه و مهمانشون چشمش کرده بود برای همین عمهخانم اینها [خرمهره و پارچه ی سبز دعا] را به چرخش آویزان کرد تا چشمش نکنند» (صدیقه)
نمونه کارهایی که در سمیرم دیدم الگوی پیچیده و خاصی نداشت. معمولاً بهدو شکل دوخته می شدند یا به شکل چهار گوش کنار هم قرار می گرفتند یا اینکه آنها رابه شکل مثلث های بلند (به قول خودشان اریب وار) می بریدند و آنها را کنار هممی دوختند. آنچه با این الگوها دوخته می شد را به عنوان لحاف، رو تختخوابی، سیسمونی بچه، کیف و یا سفره قندی استفاده می کردند و یا اینکه به دیگران که امکانچهل تکه دوزی ندارند هدیه می دهند.
در بخش گذشته با نمونه هایی از چهل تکه دوزیدر استان اصفهان آشنا شدیم، حال در ادامه ی این فصل به دنبال این هستیم کهنمونه هایی از این هنر را نزد مردم استان چهارمحال بختیاری بررسی کنیم.
چهل تکه دوزی در استان چهارمحال بختیاری
قبل از هر چیز درمرکز استان یعنی شهرستان شهرکرد با هدف تحقیق خود به جستجو پرداختیم و با یکنمونه ی چهل تکه که در موزه ی مردم شناسی چالشتر نگهداری می شد برخوردکردیم.
اما برای یافتن نمونه های دیگر بازدید از عشایر استان به ما پیشنهاد شدکه در شهرستان کوهرنگ نزدیک آبشار شیخ علی خان ساکن بودند. از شهرکرد تا شهرستانکوهرنگ ۸۵ کیلومتر راه است و در این منطقه بر سر سبزی زمین ها افزوده می شود و هواهم نسبتاً سردتر است و در بهار و تابستان سیاه چادرهای عشایر بختیاری به چشممی خورد که گروهی از این اقوام در منطقه ی شیخ علی خان در خانه های بسیار کوچک وبدون امکانات ساکن شده اند و ما با هدف مشخص کار خود عازم این منطقه شدیم. در اینمنطقه از هر که می پرسیدی راجع به چهل تکه دوزی می دانست و خانمی بود که کارهایزیادی را بدون هیچ الگو و نظم خاصی دوخته بود.
در این منطقه هممانند استان اصفهان، هم از چرخ استفاده می کنند هم از سوزن و نخ؛ البته ناگفتهنماند، عشایری که ساکن هستند بیشتر از چرخ خیاطی استفاده می کنند چون مجبور نیستندکه با تغییر فصل و هنگام کوچ این وسیله را با خود حمل کنند در حالی که عشایر کوچ رومعمولاً کار را با دست انجام می دهند چون یا چرخ ندارند و یا اگر هم دارند آن را باخود به منطقه ی ییلاقی نمی آوردند.
شرخ خیاطی کاملاً ساده است و پارچه ها هم ازتکه های اضافی لباس هایی است که در گذشته دوخته و معمولاً از رنگ های شاد و تنداستفاده می کنند و بالطبع این نشانگر این است که مردم این منطقه به لباس هایی بااین رنگ ها و طرح ها علاقه مند هستند (معمولاً پارچه های طرح دار گلدار دارند) وشاید نوع سلیقه در اثر زندگی و تماس دائم با طبیعت حاصل شده باشد چه بسا که ما اینطراحی و رنگ آمیزی پارچه را در نمونه کارهای منطقه ی سمیرم نداشتیم و اگر خوب دقتشود متوجه می شویم که شیوه ی زندگی و انس با طبیعت تا چه حد روی سلیقه ی مردمان اینمنطقه تأثیر گذاشته است.
اما مسئله ی دیگر موارد استفاده ی چهل تکه دوزی در اینمنطقه است. آن طور که در جریان کار در منطقه دیدیم و برداشت کردیم متوجه شدیم کهچهل تکه در این منطقه بر اساس الگوی خاصی دوخته نمی شود. در نتیجه نظم خاصی هم برکارها حاکم نیست. در حالی که در سمیرم کارها بر اساس دو الگو که هر چند ساده بودند (چهارگوش و اریب) دوخته می شدند و نظمی مشخص بر ساختار کلی کار حاکم بود در حالی کهدر این منطقه چنین نظمی در کارها به چشم نمی خورد و به نظر می رسد که هدف تنهااستفاده ی بهینه از پارچه های اضافی است که معمولاً آنها را به عنوان پرده و ملحفهو رو تختخوابی استفاده می کنند. و بیشتر نوعی صرفه جویی و ملاحظه های اقتصادی دردوختن چهل تکه منظور می شود.
در ادامه ی بحث چهل تکه دوزی در ایران بیش از اینجایز نمی بینم که به نمونه های سنتی و ابتدایی این کار بپردازیم زیرا در نمونه هاییکه در سمیرم، شهرکرد، یزد و حتا نمونه هایی که زمان و مکان خالق مشخصی نداشت و ماآنها را از تهران جمع آوری کرده بودیم (البته ناگفته نماند که نظم بیشتر در کارها،نشان دهنده ی امکانات بیشتر جامعه ی مورد مطالعه و همچنین ارتباط بیشتر افراد باخارج از جامعه ی مذکور است) تفاوت چشمگیری ملاحظه نشد به این معنی که اشکال ساده وابتدایی این کار در ایران از هیچ الگو و سیستم خاصی پیروی نمی کنند و در هر منطقهبه فراخور شرایط زندگی مثلاً ارتباط نزدیک با طبیعت (زندگی عشایری)، شرایط اقتصادی … کارها تا حدی از نظر رنگ آمیزی و طراحی و نظم با هم متفاوت هستند ولی در نهایتآنچه مد نظر است و اهمیت دارد وصل کردن تکه پارچه های اضافی به یکدیگر است تا گاهیاز این طریق کمبودهای اقتصادی تا حدی جبران شود یا اینکه آن را به عنوان هدیه بهدیگران ببخشند همان طور که در سمیرم ملاحظه شد و در این موارد به جنبه هایزیبایی شناسی کار هم اهمیت می دهند، یا اینکه این کار وسیله ای می شود برای پُرکردن اوقات فراغت (البته ما این را به شکل منظم و برنامه ریزی شده در انجمن پچیرانداریم که در بخش بعد بررسی میشود).
در نهایت پدیده ای که به ظاهر بسیار ابتداییو پیش پا افتاده می آید، مانند هر پدیده ی دیگری که در یک جامعه وجود دارد مثلاًیک ظرف سفالی می تواند اهمیت زیادی پیدا کند و اطلاعات مفیدی در رابطه با آن فرهنگو زندگی خاص در اختیار پژوهشگر قرار دهد، چه بسا که رنگ آمیزی و طرح های پارچه هادر شهرکرد می تواند مثال بارز این مسئله باشد.
مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...