تعالیم ا. م. رامالله
یکی از فرقههایی که اخیراً تحت تأثیر فرق هندی و آمریکایی در ایران منتشر شده فرقهی رامالله است. این فرقه نیز همانند دیگر فرق، مدعی وحدت آیینها بوده و خود را در عین اینکه آورندهی دین جدید معرفی نکرده است ولی بهعنوان مفسر واقعی آیینها و منجی انسانها معرفی نموده است. نام رامالله برگرفته از تفکر یکیاز شعرای هند به نام «کبیر» است. کبیر شاعری بود از اهل بنارس که شغل وی بافندگی بود. پدرش مسلمان و مادرش هندو و برهمنزاده از مذهب ویشنوئیزم بود. او وظیفهی خود میدانست که آیین هندو را با اسلام به هم آمیخته و دین نویی را پدید آورد. در ضمن مسافرتهایش و با خواندن اشعار خود مردم را به سوی خدای یگانه دعوت میکرد. کبیر «رام» خدای هندو با «الله» خدای اسلام را یکی میدانست. از طرفی هم به تناسخ اعتقاد داشت و مانند هندوها دعا میکرد. هر چند در دین او نه رسم مسجد و معبد است و بتی وجود دارد اما وی هم در مساجد مسلمان میرفت و هم در معابد هندوها. و در سال ۱۵۱۸ میلادی وفات یافت. ظهور شبهفرقهی جدید رامالله، اساساً از کتاب «جریان هدایت الهی» است که در سال ۱۳۷۷ چاپ و توزیع شد. [۱]
نماینده این فرقه در ایران کسی است به نام ا.م.رامالله. او جوانی است که در حدود بیست و سه سالگی رهبری این فرقه را در ایران بر عهده گرفته است. در بین پیروان خود بیشتر به نام «آواتار» (یعنی سرور یا آقا) نامیده میشود. او خود را یکی از استادان حق در جهان میداند. شاگردان آواتار دربارهی او حرفهای عجیبی میزنند و برای او اعمال شگفتانگیزی نقل میکنند.
او را یک استراتژیست و تئورسین الهی تمام عیار در عصر حاضر میدانند. او همه چیز را به روح خدا نسبت میدهد و سعی دارد فراتر از مذهب سخن بگوید امروزه پیروان وی در ایران از هزار تن میگذرند شرط حلقهٔ آنان این است که هرکسی باید در هفته یک نفر را به حلقه وارد کند وگرنه خود او از حلقه خارج میشود.
تعالیم ا.م. رامالله در دو سطح جریان دارد سطح اول، شامل آموزشی ساده و عمومی است که آنرا مرحلهٔ احیا و تولد دوباره مینامد. این دوره، بیداری از خواب، گشودن چشمها و گوشها و فعال شدن قلبها میباشد؛ سطح دوم که آموزشها برای منتخبان و برگزیدگان برگزار میشود هنرهای ماورایی یا مرحلهی تعلیم اسرار نام دارد. او نام استراتژی خود را «جریان هدایت الهی» یا «تعلیمات حق» یا «هنر زندگی متعالی» مینامد.
این فرقه کاملاً به مبانی آیینهای هندی به وِیژه تفکرات یوگا پایبند و معتقد است. رامالله در بحثی با عنوان «سیال حیاتی» با بحث از چاکراها و نادیها میگوید: همانطور که بدن انسان دارای رگهایی برای عبور خون است و با اختلال در جریان گردش خون، جسم بیمار و درمانده میشود، روان انسان نیز دارای مسیرهایی برای عبور جریان حیاتی است. در عالم امروزی، این مسیرها با عنوان نادیها (و در سطوح بزرگتر چاکراها) شناخته شدهاند. هرگاه جریان انرژی حیاتی در مسیرهای روانی انسان متوقف یا دچار اختلال شود بیماری، نارسایی و رنج پدید میآید.
رامالله از مسیح با کمال احترام و ادب یاد میکند و حتی معتقد است او به صلیب کشیده شده است. از نظر رامالله تمام آیینها برابرند و هیچ دینی بر دین دیگر ترجیح و امتیازی ندارد. او در پاسخ و پرسشی میگوید: هر دینی را که پذیرفتید، میبایست به احکام آن عمل کنید و نمیتوانید به دلخواه خود چیزی بر آن بیفزایید و یا از آن بکاهید.
یکی دیگر از دیدگاههای نمایندهی رامالله در ایران در زمینهی پیوند دو جنس انسانی است. او دربارهی پیوند زن و مرد تأکید را بر یکپارچگی و وحدت قرار میدهد. او معتقد است پیوند بیرونی میتواند منشأ ازدواج درونی بشود. اگر وجود انسان از دوگانگی رها شود و به یگانگی برسد، میتوان امید داشت که انسان به ازدواج متعالی درونی هم نائل شود. او میگوید: «تا یگانگی را در زمین تجربه نکنی تجربهی آن در آسمان بعید است». [۲] آواتار در ادامه برای تفهیم بهتر به مثال چرخدنده اشاره میکند و میگوید: «اگر بخواهید برای یک چرخدنده، شریک و جفتی انتخاب نمایید، چگونه عمل میکنید. معقول و طبیعی است که باید چرخدنده کاملاً متناسب باشد، به گونهای که برآمدگیها هرکدام در فرورفتگیهای دیگری قرار گیرد. در غیر این صورت چرخدندهی شما از حرکت باز میایستد و اگر فشار زیادی به آن بیاورد، پردههایش میشکند.»[۳]
او از یکسو بخشی از مبانی خود را از مکاتب عرفانی هندی میگیرد و از سویی دیگر از مسیحیت متأثر است و از طرف سوم سعی دارد به آیه و حدیث هم تمسک کند؛ بنابراین به نظر میرسد همان ایدهی شیخ کبیر را که هدفی جز تقویت آیین هندو با اسلام نداشت، پیگیری میکند. افزون بر اینکه از دین مسیحیت هم جانبدارانه حمایت میکند تا جای بیشتر و مخاطبان فزونتر برای خود گرد آورد.
دیدگاه ا.م.رامالله، دربارهی نسبت زن و مرد ریشه در اندیشههای آیین تانتریک دارد. از سوی دیگر، ترویج این گونه افکار حاصلی جز فساد جنسی و صدور جواز هرگونه ارتباط ندارد.
او همچنین با تأکید برابری ادیان، پلورالیسم دینی را تأکید کرده و انحصار حقانیت را از اسلام گرفته است و در میان تمام ادیان از جمله دین یهود و دین مسیحیت که قطعاً تحریف شدهاند تقسیم کرده است. چنانچه که آیینهایی شبیه ودا و بودا را هم دین تلقی میکند و بر تمامی آنها مهر تأیید مینهد که براساس ملاکهای مورد نظر قرآن و اسلام دربارهی تعریف دین، هیچکدام از اینها دین به شمار نمیآید. [۴]
پینوشت:
[۱]. آفتاب سایهها، محمد تقی فعالی، نشر نجم الهدی، ۱۳۸۶، ص ۱۵۹.
[۲]. همان، ص ۱۶۲.
[۳]. همان.
[۴]. قبیله حیله، محمد مهدی کافی، نشر علیون، ۱۳۹۰، ص ۱۳۸۳.