0

مختصر زندگينامه امام حسن مجتبي عليه السلام

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:مختصر زندگينامه امام حسن مجتبي عليه السلام
پنج شنبه 12 آذر 1394  7:05 PM

سخنرانى امام حسن (ع ) بعد از شهادت پدر

هـنـگـامـى كه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) از دنيا رفت ، امام حسن (عليه السلام ) براى

مردم خطبه خواند و حق خود (يعنى حقوق رهبرى ) را براى مردم بيان كرد، ياران پدرش با آن

حضرت بيعت كردند، بر اين اساس كه هركه با او مى جنگد، بجنگند و با هر كه با او در صلح هست

، در صلح باشند.

((ابواسحاق سبيعى )) و ديگران نقل كرده اند: در صبح آن شبى كه اميرمؤ منان على ( عليه

السلام ) از دنيا رفت ، امام حسن (عليه السلام ) براى اصحاب سخنرانى كرد، پس از حمد و ثناى

الهى و درود فرستادن بر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:

((شـب گذشته مردى از ميان شما رفت كه پيشينيان در كردار نيك ، از او پيشى نگرفتند و

آيـنـدگـان در رفـتـار، بـه او نـخـواهـنـد رسـيـد، او هـمـواره هـمـراه رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـليـه و

آله و سـلّم ) بـا دشـمـنـان جنگيد وبا نثار جانش از حريم پـيـامـبـر (صـلّى اللّه عـليـه و آله و سـلّم

) دفـاع نـمـود، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) هنگام روانه كردن او به سوى جبهه ها،

پرچمش را بـه او مـى داد، جـبـرئيل در جانب راست او و ميكائيل در جانب چپ او، آن حضرت را

درميان مى گرفتندوازجبهه برنمى گشت تاخداوند،فتح و پيروزى را به دست او ايجادكند.

در هـمـان شـبـى كـه عيسى بن مريم (عليه السلام ) به سوى آسمان عروج كرد و حضرت يـوشـع

بـن نـون وصـىّ مـوسـى (عـليـه السـلام ) وفـات يـافـت ، از دنـيـا رفـت و از مـال دنـيـا جـز

هـفـتـصـد درهـم بـاقـى نگذارد، اين هفتصد درهم از جيره اى بود كه از حق بيت المـال خود زياد

آمده و مى خواست با آن خادمى براى خانواده اش خريدارى كند، در اين هنگام گـريـه گـلوى امـام

حـسـن را گرفت و گريه كرد و همه حاضران با او گريه كردند)). سپس فرمود:

((مـن پـسـربـشـيـر(مژده دهنده ، يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ) هستم ، من

پـسـر نـذير (هشدار دهنده يعنى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) )هستم ، من پسر

كسى هستم كه به اذن خدا مردم را به سوى خدا دعوت مى كرد، من پسر چراغ تابناك هدايت

هستم ، من از خاندانى هستم كه خداوند، پليدى و ناپاكى را از آنان دور ساخت و آنان را به طور

كامل پاكيزه نمود. من ازخاندانى هستم كه خداونددوستى به آنان را در قرآنش واجب كرده و

فرموده است :

((... قـلْ لا اَسـْئَلُكـُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْلَهُ فِيها حُسْناً ... )).

اى پـيامبر! بگو من پاداشى براى رسالت نمى خواهم ، مگر دوستى در حق خويشاوندان و هركه

نيكى كند، بر نيكى او بيفزاييم )).

مـنـظور از ((حسنه )) (نيكى ) در اين آيه ، دوستى ما خاندان است و سپس  (سخنرانى را به

پايان رساند و) نشست .

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها