0

جزای خیانت احسان

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

جزای خیانت احسان
جمعه 29 آبان 1394  6:39 PM

طبق آنچه محدثین و مورخین نقل کرده‏اند: 
شخصی به نام بریحه‏ی عباسی از طرف متوکل، مسئولیت امامت نماز جمعه‏ی شهر مدینه و مکه را بر عهده داشت و جیره خوار او بود؛ جهت تقرب به دستگاه، نامه‏ای بر علیه امام علی هادی علیه‏السلام به متوکل نوشت که مضمون آن چنین بود: چنانچه مردم و نیز اختیارات مکه و مدینه را بخواهی، باید حضرت علی هادی علیه‏السلام را از مدینه خارج گردانی، چون که او مردم را برای بیعت با خود دعوت کرده است؛ و عده‏ای نیز اطراف او جمع شده‏اند. و بریحه چندین نامه با مضامین مختلف برای دربار فرستاد. و متوکل با توجه به این سخن چینی‏ها و گزارشات دروغین؛ و این که شخص متوکل نیز،دشمن سرسخت امام علی علیه‏السلام و فرزندانش بود، لذا یحیی فرزند هرثمه را خواست و به او گفت: هر چه سریع‏تر به مدینه می‏روی و علی بن محمد علیهماالسلام را از مسیر بغداد به سامراء می‏آوری. یحیی می‏گوید: در سال 243 به مدینه رسیدم و چون آن حضرت آماده حرکت و خروج از مدینه شد، عده‏ای از مردم و بزرگان مدینه به عنوان مشایعت، امام را همراهی کردند که از آن جمله همین بریحه‏ی عباسی بود، مقداری راه که رفتیم بریحه جلو آمد و به امام علیه‏السلام عرضه داشت: 
فهمیده‏ام که می‏دانی من با بدگوئی و گزارشات کذب نزد متوکل، سبب خروج تو از مدینه شده‏ام، چنانچه نزد متوکل مرا تکذیب نمائی و از من شکایتی کنی، تمام باغات و زندگی تو را آتش می‏زنم و بچه‏ها و غلامانت را نابود می‏کنم. 
آن حضرت، در جواب با آرامش و متانت فرمود: من همانند تو آبرو ریز و هتاک نیستم، شکایت تو را به کسی می‏کنم که من و تو و خلیفه را آفریده است. در این هنگام بریحه با خجالت و شرمندگی، روی دست و پای حضرت افتاد و ملتمسانه عذرخواهی و تقاضای بخشش کرد؟ امام هادی علیه‏السلام اظهار نمود: من تو را بخشیدم، و سپس به راه خود ادامه داد [1] . 

پی نوشت ها:
[1] أعیان الشیعة: ج 2، ص 37 - 38. 

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها