0

حضرت هارون(ع)

 
ahmadfarm
ahmadfarm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1390 
تعداد پست ها : 7792
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:حضرت هارون(ع)
چهارشنبه 29 مهر 1394  12:43 PM

هارون کلمه ای عبری(به عبری:אַהֲרֹן،Ahărōn) به معنای کوه نشین است. پدر حضرت هارون (ع) عمران نام داشت و نام مادرش یوکابد بود. تاریخ ولادت او ۳۷۴۵ سال بعد از هبوت آدم بوده است(با توجه به اینکه ولادت هارون قبل از موسی بوده، به دلیل تقدم در نبوت حضرت موسی، بعد از وی ذکر شده است). یهودیان، مسیحیان و مسلمانان معتقد به پیامبری او هستند. مدت عمر ایشان را ۱۲۳ سال ذکر نموده اند آن حضرت با برادر خویش حضرت موسی برای هدایت بنی اسرائیل مبعوث شد. محل دفن وی را کوه هور در طور سینا ذکر کرده اند. نسب حضرت هارون (ع) را اینگونه گفته اند: هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم(ع). آن حضرت۴ پسر داشت.
حضرت هارون نیز مانند حضرت موسی بر قوم بنی اسرائیل مبعوث گردید. روزی که از جانب خداوند خطاب رسید: ای موسی!مردم بنی اسرائیل را از مصر نجات ده و به کنعان آور، موسی گفت:خدایا، برایم شریکی مقرر فرما و او هارون برادر من باشد، زیرا او از من فصیح تر است و خداوند نیز چنین کرد. هارون چون بلیغ و رسا سخن می گفت، به همین دلیل شریعت برادرش را به بهترین نحو تبلیغ می کرد. فهرست سوره هایی که نام حضرت هارون در آن ذکر شده عبارتند از: بقره، نساء، انعام، اعراف، یونس، مریم، طه، انبیاء، مومنون، فرقان، شعراء، قصص، صافات.

مقام هارون نزد خدا و پایه عبودیت او
خداى تعالى در سوره صافات آن جناب را در منت هایش، و در دادن کتاب، و هدایت به سوى صراط مستقیم، و در داشتن تسلیم، و بودنش از محسنین، و از بندگان مؤ منین به خدا، با موسى (علیه السلام) شریک دانسته، و او را از مرسلان دانسته، و از انبیایش معرفى کرده، و او را از کسانى دانسته که بر آنان انعام فرموده، و او را با سایر انبیاء در صفات جمیل آنان از قبیل احسان، صلاح، فضل، اجتباء و هدایت شریک قرار داده و یک جا ذکر کرده است. خداوند در این سوره می فرماید: «و لقد مننا على موسى و هارون* و نجیناهما و قومهما من الکرب العظیم* و نصرناهم فکانوا هم الغالبین* و آتیناهما الکتاب المستبین* و هدیناهما الصراط المستقیم* و ترکنا علیهما فی الآخرین* سلام على موسى و هارون* إنا کذلک نجزی المحسنین* إنهما من عبادنا المؤمنین» ترجمه: ما به موسى و هارون نعمت بخشیدیم. آنها و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم. و آنها را یارى کردیم تا بر دشمنان خود پیروز شدند. ما به آنها کتاب (آسمانى) دادیم. آنها را به راه راست هدایت کردیم. و ذکر خیر آنها را در اقوام بعد باقى گذاردیم. سلام بر موسى و هارون. ما اینگونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم. آنها از بندگان مؤمن ما بودند (سوره صافات: آیات 114 تا 122).
و در آیه «و اجعل لى وزیرا من اهلى، هرون اخى، اشدد به ازرى، و اشرکه فى امرى، کى نسبحک کثیرا، و نذکرک کثیرا انک کنت بنا بصیرا» ترجمه: و براى من دستیارى از کسانم قرار ده، هارون برادرم را. پشت من را بدو محکم کن. و او را در کارم شریک ساز. تا تو را فراوان تسبیح گوییم. و تو را بسیار یاد کنیم. بى تردید تو بر حال ما ناظر بوده اى (طه، 29-35). موسى (علیه السلام) در مناجات شب طور دعا کرده و از خدا خواسته که هارون را وزیر او قرار دهد، و پشتش را به وى محکم نموده و او را شریک او قرار دهد، تا خدا را بسیار تسبیح کنند، و بسیار ذکر گویند، هم طراز موسى دانسته. و آن جناب در تمامى مواقف ملازم برادرش بوده، و در عموم کارها با او شرکت مى کرده، و او را در رسیدنش به مقاصد یارى مى کرد.
و در قرآن کریم هیچ مسأله اى که مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینى او براى برادرش، در آن چهل روزى که به میقات رفته بود، «و قال لاخیه هرون اخلفنى فى قومى و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین» (اعراف، 142) که به برادر خود هارون گفت: خلیفه من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروى مکن، و وقتى از میقات برگشت، در حالى که خشمناک و متأسف بود که چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بیفکند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت اى پسر مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روى دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسى گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینى.

هارون هبه ورحمت الهی
هارون، مصداق هبه و رحمت خاص خداست: "و وهبنا له من رحمتنا أخاه هرون نبیا" (سوره مریم، آیه 53). همان طور که اوصاف کمالی درونی رحمت است، انسانهای کامل نیز نسبت به امتهای اسلامی و انسانی رحمتهای الهی هستند. تنها آمرزش گناه و بخششهای ظاهری رحمت نیست. خدا چون وهاب است، هبه ای مانند هارون به موسی (ع) می دهد و چون رحمان و رحیم است، رحمتی همانند هارون دارد. پس هارون هم "رحمة الله" است و هم "هبة الله". و موسای کلیم با هماهنگی این رحمة الله و هبة الله رسالت عظمای خود را به مقصد رساند. قرآن کریم از هارون به عظمت یاد کرده، می فرماید: "و وهبنا له من رحمتنا أخاه هرون نبیا" (سوره مریم، آیه 53) هارون مصداق عینی رحمت و هبه خدایی بوده و نبی و رسول است و از صراط مستقیم خاص برخوردار می باشد. اگرچه به نصاب اولو العزمی نرسید، زیرا برای رسالت جهانی شرایطی لازم است که در موسی (علیه السلام) جمع بود و در هارون فراهم نبود. مادر، مظهر اعلای رحمت گرچه رحمت الهی مظاهر گوناگون دارد، ولی مادر نسبت به اعضای خانواده مظهر و مثل اعلای رحمت خداست، از این رو وقتی سخن از برادری موسی و هارون به میان می آید، هارون موسی را به عنوان فرزند مادر خطاب کرده، می گوید: "یابن أم" (سوره مریم، آیه 53). و از او با تعبیر "برادر" یا "پسر پدر" یاد نمی کند، با این که نقل شده است که پدر هر دو یکی بود.
شاید لطیفه دیگری هم در تعبیر "یابن أم" باشد؛ و آن این که چون غضب موسای کلیم (علیه السلام) مظهر غضب الهی بود و غضب الهی را رحمت خاص الهی فرو می نشاند نه رحمت احساسی و هارون که مصداق عینی رحمت خاص الهی است از مادری متولد شد که مظهر همان رحمت مخصوص خدایی است: "المؤمن أبوه النور وأمه الرحمة"، از این رو یاد مادر می تواند غضب کلیم خدا را فرو نشاند، زیرا جنگ و ستیز و غضب موسای کلیم روی مسایل عادی نبود تا با عواطف عادی فرو نشانده شود. هارون نمی خواهد با استفاده از عاطفه برادری، مسئله مهم پیدایش بت پرستی و رواج سحر را حل کند. خدای سبحان از فرو نشستن غضب موسی با تعبیر "سکوت" یاد می کند نه "سکون": "و لما سکت عن موسی الغضب" (سوره اعراف، آیه 154). سکوت در برابر نطق است، برخلاف سکون که در مقابل حرکت است. غضب موسای کلیم آنگاه که شکوفا شد نطق است و آنگاه که فرو نشست سکوت است. و نطق و سکوت غالبا وصف موجود عاقل است؛ یعنی آن غضب عاقلانه در حال ظهور، ناطق است و در حال خمود، ساکت. البته غضب عاقل را باید با رحمت عقلی فرو نشاند نه رحمت احساسی. پس تعبیر عاطفی "یابن أم" یادآور آن رحمت خاص است. یعنی ای موسی! من از اوج رحمت نصیب تو شده ام و تو را به آن رحمت خاص فرا می خوانم تا غضب عاقلانه تو عاقلانه فروکش کند. آری آن رحمت خاص است که می تواند این غضب را تعدیل کند و اجتماع و هماهنگی جلال و جمال می تواند انسانی را بپروراند که خداوند دربارهی آفرینش وی بگوید: "خلقت بیدی". (سوره ص، آیه 75). انسان مظهر جمال و جلال حق است و مقصود هارون این است که ای موسی! تو مظهر جلال حقی که فراعنه را به کام دریا می فرستی و قارون را به خاک می سپاری؛ آن جمالحق راهم رعایت کن.

ستایش از هارون
در غالب مواردی که خداوند بر موسای کلیم درود می فرستد و او را به بسیاری از اوصاف برجسته می ستاید، نام هارون را نیز در کنار نام او یاد می کند.موسی (علیه السلام) جزو پیشگامان رسالت و جزو انبیای اولواالعزم است. هارون گرچه این ویژگیها را ندارد، لیکن در بسیاری از برجستگیهای نبوت، رسالت و ولایت سهیم است. آنگاه که حضرت موسی به خدای سبحان عرض کرد: برادرم هارون را که از من فصیحتر است به همراه من بفرست تا اگر بنی اسرائیل نتوانستند سخن مرا بفهمند برادرم هارون از من دفاع کرده، حجت مرا به آنان تلقین کند و با آنها به احتجاج بپردازد. او زبان وحی را می یابد، می فهمد و می فهماند: "و أخی هرون هو أفصح منی لسانا فأرسله معی ردءا یصدقنی إنی أخاف أن یکذبون" (قصص، آیه 34). خدای سبحان در برابر این درخواست می فرماید: "سنشد عضدک بأخیک ونجعل لکما سلطانا" (قصص، آیه 35). به زودی بازویت را به وسیله برادرت محکم می کنیم و به شما سلطنت می دهیم. بنابر این، همه آیات الهی و سلطنتهای نبوت و ولایت نصیب هارون (علیه السلام) هم شده است.
در جای دیگر می فرماید: "ولقد مننا علی موسی و هارون" ما بر موسی و هارون منت نهادیم. منت همان نعمت عظیم است که حملش دشوار است. آن منتی که خدای سبحان به موسی و هارون داد نصیب قوم آنها نشد، اما نجات از فراعنه و طاغوت مصر نصیب موسی و هارون و بنی اسرائیل محروم و مستضعف شد. در سوره صافات، آیات 114 ـ 117 می فرماید: ما به آن دو، کتاب روشن بخشیدیم، کتابی که هیچ ابهامی در آن نبود. زیرا زبان وحی، نور است. مشابه تعبیرهایی که خدای سبحان در مورد قرآن دارد که نور و کتاب مبین است، در مورد تورات هم دارد که نور و کتاب مستبین است، زیرا وحی نور است خواه به صورت عبری و سریانی درآید و خواه به صورت عربی. البته اوج معارف قرآن کریم در کتب انبیای پیشین نبوده است، زیرا قرآن مهیمن بر دیگر کتابهاست. اگر آنها به منزلهی ماه یا ستارگان دیگرند، قرآن به منزله خورشید است. چون قرآن گذشته از تصدیق کتابهای انبیای سلف بر آنها هیمنه، سیطره و سلطهی نوری و علمی دارد. به هر تقدیر، قرآن و تورات اصیلی که بر موسای کلیم نازل شده است، هر دو کتاب مستبین است.خداوند در ادامهی بیان ویژگیهای مشترک موسی و هارون (علیهما السلام) فرمود: ما آن دو را به صراط مستقیم هدایت کردیم: "و هدیناهما الصراط المستقیم". هدایت به صراط مستقیم به معنای ارایهی راه و هدایت تشریعی که خدای سبحان به وسیلهی آن دو پیامبر همگان را به آن راه هدایت کرده، نصیب همهی انسانها شده است: "هدی للناس"( انعام، آیه 91)، "للعالمین نذیرا" (فرقان، آیه 1). چون اصل هدایت، مخصوص موسی و هارون نیست، بلکه برای تودهی بشر است. اما آن هدایت خاص که به نام هدایت تکوینی است و توان طی طریق را به انسان عطا می کند، بهره همگان نیست و موسی و هارون (علیهما السلام) از آن متنعم شده اند. کسی که از هدایت تکوینی برخوردار شد، می تواند به خوبی راه سعادت را تشخیص داده، به آسانی آن را مانند برق جهنده طی کند، گرچه از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. آنگاه فرمود آثار پربرکت ایشان را در نسلهای بعد به یادگار گذاشته ایم و درود خدا بر موسی و هارون باد: "و ترکنا علیهما فی الاخرین* سلام علی موسی و هرون" (صافات، آیات 119 ـ 120). سلام خدا، فعل خداست و فعل خدا که سلامت است با قلب بیمار سازگار نیست، پس کسی که دلش بیمار است: "فی قلبه مرض" (احزاب، آیه 32)، از سلام الهی برخوردار نیست ولی آن کسی که قلبی سالم دارد: "جاء ربه بقلب سلیم" (صافات، آیه 84) " إلا من أتی الله بقلب سلیم" (شعراء، آیه 89)، مشمول سلام الهی است. درودی که خداوند بر اولیای خود می فرستند متفاوت است. گاهی با ذکر مقاطع سه گانه دنیا، برزخ و قیامت همراه است؛ چنانکه درباره یحیی (علیه السلام) آمده است: "سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا" (مریم، آیه 15) و در باره عیسی (علیه السلام) می فرماید: "و السلام علی یوم ولدت و یوم أموت و یوم أبعث حیا" (مریم، آیه 33) (و گاه بدون قید دنیا و برزخ و قیامت آمده است، مانند سلام بر ابراهیم و موسی و هارون: "سلام علی إبراهیم " (صافات، آیه 109) "سلام علی موسی و هرون" (سوره صافات، آیه120) و گاهی با تصریح به گسترش و همگانی بودن همراه است، مانند: "سلام علی نوح فی العالمین" و این درودها بر اثر کارهای نیک است: "إنا کذلک نجزی المحسنین" (سوره صافات، آیات 79 ـ 80.).
نکته شایان ذکر این که تنها انبیا از جزای خاص برخوردار نیستند، بلکه هر کس راه عبودیت را پیمود و احسان کرد از جزاهای الهی، مانند هبه، رحمت خاص، شرح صدر، هدایت تکوینی و الهامهای غیبی برخوردار است، زیرا خداوند وعده داد: ما به هر کس محسن باشد این چنین جزا خواهیم داد چنانکه استدلال قرآن این است که چون موسی و هارون از بندگان مؤمن ما بودند آنها را از درود خود بهره مند کرده، به این پایگاه رساندیم: "إنهما من عبادنا المؤمنین" (سوره صافات، آیه 122). بر این اساس، عبادت و ایمان، یعنی پذیرش قلبی و خضوع عملی است که انسان را به پایگاههای رفیع می رساند، اگرچه میزان بهره مندی افراد به حسب استعداد و لیاقتهای آنان متفاوت است. نمودار تفاوت در مقام این است که قرآن کریم گاهی به "لهم درجات عند ربهم" (سوره انفال، آیه 4) تعبیر می کند و گاهی به "هم درجات عند الله" (آل عمران، آیه 163). بنابر این گرچه محال است انسان از راه عبادت به بالاتر از قله امکان برسد، لیکن با سرمایهی عبادت و ایمان می تواند در بهره مندی از مقام ولایت به جایی برسد که کلیم الله رسید. البته مقام نبوت و رسالت تنها از راه موهبت الهی حاصل می شود، زیرا نبوت و رسالت از مقامهای موهبتی است نه کسبی و جایگاه مناسب منزلتهای موهبتی را تنها خدا می داند: "الله أعلم حیث یجعل رسالته" (انعام، آیه 124).

نبوت هارون (ع)
قرآن کریم به پیامبر بودن هارون تصریح نموده مى فرماید: «و وهبنا لهو من رحمتنآ أخاه هـرون نبیا» ترجمه: ما از رحمت خود، برادرش هارون را، که پیامبر بود، به او بخشیدیم (مریم، 53). این آیه اشاره است به اجابت دعایى که موسى (ع) در اولین بار که در طور به او وحى شد کرده و گفته بود" و اجعل لی وزیرا من أهلی هارون أخی اشدد به أزری و أشرکه فی أمری" ترجمه: وزیرى از خاندانم براى من قرار بده. برادرم هارون را به وسیله او پشتم را محکم کن و او را در کار من شریک گردان (سوره طه، آیات 29- 32). در آیه ای دیگر بعد از ذکر داستانهاى انبیاء و امتهاى پیشین به عنوان الگوها و نمونه هاى زنده نخست سخن از نوح، و سپس پیامبران بعد از نوح، به میان می آورد، سپس نوبت به موسى و هارون و مبارزات پى گیرشان با فرعون و فرعونیان می رسد و می فرماید: سپس بعد از رسولان پیشین، موسى و هارون را به سوى فرعون و ملا او همراه با آیات و معجزات فرستادیم" (ثم بعثنا من بعدهم موسى و هارون إلى فرعون و ملائه بآیاتنا). اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسى و هارون سرباز زدند، و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند" (فاستکبروا) (یونس، 75).

دشمنان هارون
خداوند در سوره اعراف می فرماید: «و لما رجع موسى إلى قومه غضبان أسفا قال بئسما خلفتمونى من بعدى أ عجلتم أمر ربکم و ألقى الألواح و أخذ برأس أخیه یجره إلیه قال ابن أم إن القوم استضعفونى و کادوا یقتلوننى فلا تشمت بى الأعداء و لا تجعلنى مع القوم الظلمین» ترجمه: و چون موسى خشمناک و اندوهگین به نزد قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشینانى برایم بودید! آیا در باره ى امر پروردگار خویش [و تمدید میعاد] عجله کردید؟ و الواح را بینداخت و سر برادرش را گرفته به سوى خود مى کشید. [هارون] گفت: اى پسر مادرم! این قوم، مرا تضعیف کردند و نزدیک بود مرا بکشند. پس مرا دشمن شاد مکن، و مرا در شمار ستمکاران میاور (اعراف،150). در این آیه گوساله پرستان بنى اسرائیل، گروه ظالمان را از دشمنان هارون مطرح نموده است. و در این آیه همچنین به ضعف و ناتوانى هارون (علیه السلام) در برابر دشمنان گوساله پرست و درخواست هارون (علیه السلام) از موسى (علیه السلام) براى توبیخ نکردن وى در برابر دشمنان اشاره شده است.

وفات هارون
درباره مدت عمر موسى و هارون و هم چنین کیفیت وفات آن دو اختلافى در روایات و تواریخ دیده مى شود. مشهور آن است که عمر موسى هنگام رحلت 120 و عمر هارون 123 سال بوده و در روایتى که صدوق در اکمال الدین از رسول خدا روایت کرده عمر موسى 126 و عمر هارون 123 سال ذکر شده است. قبر موسى را عموما در کوه نبا یا نبو در کنار جاده اصلى، کنار تل قرمز رنگ ذکر کرده و قبر هارون را در کوه هور در طور سینا نوشته اند. مطابق حدیثى که صدوق از امام صادق (ع) روایت کرده، داستان وفات هارون این گونه بود که موسى با هارون به طور سینا رفتند و در آن جا به خانه اى برخوردند که بر آن درختى بود و دو جامه بر آن درخت آویزان بود. موسى به هارون گفت: جامه ات را بیرون آر و این دو جامه را بپوش و داخل این خانه شو و روى تختى که در آن قرار دارد بخواب. هارون چنان کرد و چون روى تخت خوابید خداى تعالى قبض روحش کرد و مرگش فرا رسید. موسى به نزد بنى اسرائیل بازگشت و داستان قبض روح هارون را به آن ها خبر داد. بنى اسرائیل موسى را تکذیب کردند و گفتند: تو او را کشته اى و آن حضرت را متهم به قتل هارون کردند. موسى براى رفع این اتهام به خداى تعالى پناه برد و خداوند به فرشتگان دستور داد جنازه هارون را روى تختى در هوا حاضر کردند و بنى اسرائیل او را دیدند و دانستند که هارون از دنیا رفته است.

 

منـابـع

1- ترجمه المیزان، ج 14، ص: 84

2- تفسیر موضوعی قرآن ج7ص168,167 و ص170تا174

3- تاریخ انبیاء، رسول محلاتی

4- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان، گرد آوری و تدوین: حسین فعال عراقی

5- سمیح عاطف الزین، داستان پیامبران علیهم السلام در قرآن، ترجمه علی چراغی

6- جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی، ص ۱۱۴

منبع:طهور

 

   

تنها امید خلق جهان یابن فاطمه   ای منتهای آرزوی اولیاء بیا

بالا گرفته ایم برایت دو دست را  ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا

                                     

           برای ظهورش صلوات........ اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

 
 
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها