0

سفارش پيامبر(ص) به امام حسين(ع)

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

سفارش پيامبر(ص) به امام حسين(ع)
شنبه 25 مهر 1394  7:36 PM

قدس آنلاين/ پسرم، به زودي به دست گروهي از امتم در زمين کربلا کشته خواهي شد و سرت را در حالي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏که تشنه ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏اي و آبي به تو نمي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ نوشانند، از بدنت جدا مي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ کنند، اينان با اين حال، شفاعت مرا نيز اميد دارند، خداوند شفاعتم را در روز رستاخيز به آنان نرساند و ايشان را در آن جهان بهره اي مباد.

پس از مرگ معاويه، يزيد در نخستين اقدام خود، نامه اي به وليد بن عتبه، عامل خود در مدينه نوشت و به وي دستور داد از مخالفان سرشناس مدينه براي وي بيعت بگيرد. نامه يزيد به اين مضمون بود: بدون هيچ گونه نرمش و گذشت، از حسين بن علي(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير بيعت بگير و اگر تابيعت نکردند، دست از آنان برمدار. به روايتي وي در اين نامه متذکر شد: اي ابومحمد (وليد بن عتبه)! نامه مرا به آنان ابلاغ کن، پس هر کس بيعت نکرد، سرش را به همراه پاسخ نامه برايم ارسال کن. والسلام.
وليد، پس از دريافت نامه يزيد، تلاش زيادي به عمل آورد تا از مخالفان وي به صورت مسالمت آميز بيعت گيرد، وليکن تلاش هايش بي نتيجه ماند. زيرا عبدالله بن عمر، مبناي خاص خودش را داشت و مي گفت: با کسي بايد بيعت کرد که عامه مسلمانان او را پذيرفته باشند و من آخرين نفري هستم که با او بيعت خواهم کرد. عبدالله بن زبير، از بيعت امتناع کرد و شبانه به سوي مکه معظمه گريخت و نيروهاي حکومتي در پي او روان شده، ولي به وي دست نيافتند. اما امام حسين (ع) بنا به دعوت وليد، به خانه اش رفت و پس از گفت و گو با يکديگر، به وي چنين فرمود:ما خاندان نبوت و معدن رسالتيم. ماييم که فرشتگان به خانه ما آمد و شد دارند و خداوند متعال رحمت خود را با ما آغاز نمود و با ما نيز به پايان خواهد برد. اما يزيد، فردي است فاسق، شراب خوار، خونريز، متجاهر به فسق و شخصي مانند من هرگز با فردي چون او بيعت نخواهد کرد، ولي شما امشب را به صبح برسانيد و ما نيز شب را به صبح خواهيم رسانيد. شما نيک بنگريد و ما هم تأملي در کار خود مي کنيم که کداميک از ما براي احراز مقام خلافت شايسته تريم؟ امام حسين (ع) از خانه وليد بيرون رفت و در انديشه اقدامات بعدي خود برآمد.
امام حسين (ع) همان شبي که از مجلس وليد خارج گرديد، نزد قبر پيامبر(ص) رفت و گفت: درود بر تو اي رسول خدا، منم حسين پسر فاطمه، پسر تو و دختر تو و آن سبطي که در ميان امت به يادگار گذاشتي، اينک اي پيامبر خدا گواه باش که اين‌ها مرا فرو گذاشتند و تباه کردند و حرمت مرا پاس نداشتند، اين شِکوِه من است، تا آن هنگام که تو را ديدار کنم. درود و سلام خدا بر تو باد.
چون شب دوم فرا رسيد، براي بار دوم بر سر مزار پيامبر(ص) رفت، دو رکعت نماز گزارد و چنين گفت: بار پروردگارا؛ اين قبرِ پيامبرِ تو، محمد است و من، پسرِ دخترِ محمد هستم، از آن‌چه بر من وارد آمده، نيک آگاهي، بار پروردگارا، من معروف را دوست و منکر را ناخوش مي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏دارم، اي صاحب جلال و کرامت، به حقّ اين خاک و به حقّ کسي که در آن خفته است، از تو مي‌خواهم که آن‌چه را موجب خشنودي تو است، برايم ميسّر گرداني.
امام حسين (ع) مدتي نزد قبر پيامبر(ص) ماند و گريست. صبحگاه لحظاتي امام به خواب رفت و در خواب ديد که پيامبر (ص) با گروهي از فرشتگان که از چهار سو، پيامبر (ص) را دربرگرفته بودند، نزد او آمدند. پيامبر(ص) پيش آمد و حسين (ع) را به سينه چسباند و ميان دو ديده‌اش را بوسيد و گفت: پسرم، به زودي به دست گروهي از امتم در زمين کربلا کشته خواهي شد و سرت را در حالي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏که تشنه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏اي و آبي به تو نمي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ نوشانند، از بدنت جدا مي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ کنند، اينان با اين حال، شفاعت مرا نيز اميد دارند، خداوند شفاعتم را در روز رستاخيز به آنان نرساند و ايشان را در آن جهان بهره‌اي مباد، حبيب من، حسين، پدر و مادر و برادرت نزد من آمده‌اند و مشتاق ديدار تواند و تو را در بهشت، درجاتي است که جز با شهادت بدان نرسي.
حسين (ع) در حالي که به جدّش مي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ نگريست، عرض کرد: اي جدّ بزرگوار، مرا هرگز نيازي به بازگشتن به دنيا نيست، مرا نزد خودت نگه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏دار و همراه خويش به خانه ببر. رسول خدا فرمود: حسين، تو ناگزير بايد به دنيا بازگردي، تا آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏که شهادت و پاداش بزرگي که خداوند برايت نوشته است، روزيِ تو گردد. تو، پدرت، برادرت، عمويت و عموي پدرت در روز رستاخيز در يک گروه محشور مي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ شويد تا به بهشت درآييد.
امام بيدار شد و خواب خود را براي خاندانش بازگفت و در آن روز در شرق و غرب، اندوهناک‌تر و گريان‌تر از خاندان پيامبر (ص) نبود. امام حسين(ع) آماده خروج از مدينه شد. نيمه شب بر سر خاک مادر و برادرش رفت تا با آن‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ها وداع کند؛ صبح نيز به خانه محمد حنفيه رفت تا با او نيز وداع نمايد.
منابع:
1- علامه مجلسي، بحارالانوار ج44: 3272.
2-سيد مرتضي عسکري، معالم المدرسيتن، ج3: 55، 57.
3-شيخ مفيد، الارشاد: 375.
4-خوارزمي، مقتل الحسين، ج1: 186.

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها