پاسخ به:مجلس عزای مادر کنا علقمه( زبانحال حضرت زهراء)
پنج شنبه 23 مهر 1394 8:47 AM
دوباره فصل غربتو همه دلا پر از غمه
دوباره تیر آسمون برای عزای فاطمه
روضه ی بی بی فاطمه دل خدا رو میشکنه
غصه و رنج و محنش قلبمو از جا میکنه
***زهرای من زهرای من ***
***وای مادرم وای مادرم***
دوباره بوی فاطمه پیچیده توی روضمون
برای زیارت بی بی باید برید توی آسمون
آخه بی بی رو زمین هیچ جا نشونی نداره
اشکای عاشقا براش قبری خیالی میباره
میخوا که خون گریه کنم از این همه غصه و غم
کاشکی یه روزی بسازیم برای فاطمه حرم
***وای مادرم وای مادرم***
دلم شکسته که هنوز مادرمون بی حرمه
گواهی حرفای من اشکای چشم ترمه
دلم نداره تاقتی ولی امیدم بخداست
آخه شنیدم فاطمه شبای جمعه کربلاست
کاش یه شب جمعه منم به کربلا سفر کنم
کنار شش گوشه حسین شبمو من سحر کنم
اشک بریزم برا غمش تا صبح کنارش بمونم
سر رو ضریح بزارمو روضه ی مادر بخونم
بعد زیارت حسین برم کنار علقمه
آخه میگن هنوز میاد اونجا صدای فاطمه
ولی تو دشت علقمه از فاطمه نمی خونم
آخه آقام غیرتیه میشکنه قلبش میدونم
***.ای مادرم وای مادرم***
میگن که مادرت میاد تو مجلس عزای تو
میخره هر کسی رو که گریه کنه برای تو
بوی عزا و ماتمه مادر سادات پیچیده
تموم عالمین و غم دوباره سمش کشیده
دوباره چاوش میخونه ز روضه ی شیر خدا
روضه برا غریبه ی و غم علی مرتضی
گوش بکنید داره میاد یه صدایی از مدینه
زهرا اگه بری ممیرم
روی دل من پا مزار زهرا منو تنها مزار
بعد تو از زندگی سیرم
گریون تو شما خدا غم میریزه از آشمون
علی با ناله میخونه زهرا کنار من بمون
تاقت دل ربوده شد چرا تو رو گرفته ای
مردم دیدم با اشک و آه تو پهلو تو گرفته ای
این لخته های خون چیه که تو حیاط رو زمینه
نگو که تو اینو ندیدی
خونه چقدر تمیز شده ولی با این حالت چرا
خونه رو تو جارو کشیدی
مدینه بحر کربلا اسیر یه یک مرد شده
ارث حسین ز مادرش یک کهنه پیرهن شده
زمونه گشت تا کربلا غروب عاشورا رسید
اون جا بودش که فاطمه حسینو سر بریده دید
آیا حسین من تویی نور عین من تویی
چرا تو پیرهن نداری
عزیز من تمام دلخوشی من
چرا کفن به تن نداری
***وای مادرم وای مادرم***
چشم برندار ازم می پاشه زندگیم