0

«هنوز برای توبه وقت داری» یکی از وسوسه‌های شیطان است

 
karkas074
karkas074
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 2109
محل سکونت : Qom

«هنوز برای توبه وقت داری» یکی از وسوسه‌های شیطان است
پنج شنبه 9 مهر 1394  9:23 AM

(بسم الله الرحمن الرحیم)

شیطان در فریب انسان‌ها می‌گوید: هنوز جوانی، وقت داری، راه داری، می‌توانی، توبه کن. چون خود خدا هم فرموده که توبه را قرار دادیم و پروردگار عالم هم توبه پذیر است، خود حضرت آدم هم توبه کرد.

علت عداوت در زمین، حبّ به دنیا، تصوّر کردن دائمی دنیا و توجّه نداشتن به «مَتاعٌ إِلى‏ حینٍ » است. لذا انسان تصوّر می‌­کند دنیا همیشگی است و به‌واسطه همین جلوات دنیا، ابلیس هم عداوت بین انسان‌ها را قرار می­‌دهد؛ یعنی تفرقه­‌ای به‌وجود می‌آید که پروردگار عالم عبادت نشود و بندگی خدا ترک شود.

عداوتی که بیان می­‌فرمایند: «قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ »، این عداوت و دشمنی انسان‌ها با هم، اوّلاً برای این است که انسان باور ندارد به این که از این دنیا می­‌رود و دائم در این دنیا نیست و باور به این ندارد که این «مَتاعٌ إِلى‏ حینٍ» است و در این دنیا استقرار ابدی نیست، استقرار سفری است، بعد هم ابلیس این عداوت را به‌واسطه جلوات دنیا به‌وجود می‌آورد. معمول هم همین است کسی که جاودانه بودن این دنیا را برای رسیدن به دنیا و تعالی در دنیا تصوّر کرد، این‌طور است که می­‌خواهد دیگران را از بین ببرد و این جلوات را «الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ»، «الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ » به‌وجود می‌­آورد و این که بندگی خدا نشود.

بیان کردیم آیا واقعاً بحث عداوت‌ها که در این دنیا تبیین می­‌شود، عداوت اخروی هم همین حالت بوده؛ یعنی آیا در بهشت هم عداوت بوده است؟ «فَأَزَلَّهُمَا» اوّلاً در اصل این که شیطان عدو است، هیچ شکّی نیست، امّا این که آیا در آنجا بوده، بحث دیگری است.

در سوره اسراء، پروردگار عالم بالصراحه بیان می­‌فرمایند: «وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ» به پیامبر عظیم‌الشّأن خطاب می‌کنند: بگو به بندگانم که همیشه سخن بهتر را بر زبان جاری کنند و بهترین سخن را بگویند. «إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ» چون شیطان بین شما به‌واسطه کلمه زشت، دشمنی درست می­‌کند.

پروردگار عالم در این آیه، یکی از راه‌های عداوت و یکی هم اصل عداوت از ناحیه شیطان را بیان کردند. «إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ» کار شیطان این است که به‌واسطه یک کلمه زشت، بسیار میان آن‌ها دشمنی و فساد راه می‌اندازد. چرا این‌گونه است؟

 پروردگار عالم می‌­فرماید: بدانید اصلاً شیطان دشمن شماست «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبینا». تمام دشمنی به‌واسطه شیطان است. «عَدُوًّا مُبینا» دشمن آشکار است.

پس 1- دشمنی بین انسان‌ها به‌واسطه ظواهر دنیا است، 2- دشمنی انسان‌ها برای دور شدن از بندگی خدا است. 3-  اصل عداوت و دشمنی و نزاع بین انسان‌ها و این که با هم بد می­‌شوند، از طرف شیطان است. حالا انواع دارد چون «الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ ». یکی همین لسان است، مشاجره‌­ها، حرف‌های زشت و رکیک، همه این‌ها عامل نزاع، عداوت و دشمنی است.

بیان می­‌کنند: «وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبینا». «لِلْإِنْسانِ» یعنی شیطان با انسان عدو همیشگی است. لام، لام تعلّقیّه است یعنی همیشه این حال را دارد. البته در آیه 65 همین سوره اسراء، بیان می­‌فرماید که واقعاً از ناحیه شیطان تسلّط نیست، شیطان فقط دشمنی راه می‌­اندازد و ما را گرفتار می‌­کند.

قیاس و مجادله، دو دلیل عداوت

از آیه 61 سوره اسراء دقّت بفرمایید، خطاب می­‌شود: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ »  وقتی خطاب کردیم به ملائکه سجده کنند، همه سجده کردند الّا ابلیس. «قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طیناً» گفت: من سر طاعت فرود بیاورم و سجده کنم به آن کسی که از خاک آفریدی؟! «خَلَقْتَ طیناً».

دقّت کنید، یکی از مطالب عداوت، اولاً قیاس است. این که کسی خودش را با دیگری مقایسه کند، دشمنی و عداوت می­‌آورد. دوّم مجادله است، شیطان گفت: «أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طیناً» که در آیه شریفه دیگری، آن شیطان ملعون به محضر ذوالجلال و الاکرام عرضه می­‌دارد: «خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین‏» من از آتش هستم و او از خاک است؛ یعنی آتش گرما و روشنایی دارد ولی او از خاک است؛ یعنی در مقام مجادله درآمد.

هشدار! هشدار! که پروردگار عالم فرمود در زمین می­‌روید و این عداوت همیشه است «قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ». در آیه بعد می‌فرماید: «قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ». در مقام مجادله با پروردگار عالم درآمد و عرضه داشت: خدایا! به من بگو آیا این آدم خاکی را بر من فضیلت دادی؟! عجب! گاهی این‌طور می‌شود، انسان به خدا هم اهانت و جسارت می‌کند. در دنیا هم همین‌طور می‌شود. در فتنه 88  بعضی می‌گفتند: این را نگاه کن، این آدم قد کوتاه تازه به دوران رسیده و ...، روستایی‌ها به او رأی می‌دهند و ...، اصلاً چطور آقا این را تحویل می‌گیرد و به او احترام می‌گذارد؟! از این حرف‌ها می‌زدند که ما بالاتریم. حالا بگذریم او خراب کرد امّا دارم در قالب کوچک‌تر عرض می‌کنم. پایین‌تر بیاییم، ما هم در دنیا همین هستیم.

شیطان در ابتدا گفت: «قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طیناً » من سجده کنم به چیزی که خاک است؟! «قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذی کَرَّمْتَ عَلَیَّ » او را نسبت به من گرامی داشتی و برتر از من قرار دادی؟ بعد می‌گوید: «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ» اگر تا روز قیامت اجل و مرگ من را به تأخیر بیاندازی و جانم را نگیری، من همه را به هلاکت می‌کشانم إلا قلیل «لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاَّ قَلیلاً » همه فرزندان این آدم که باعث شد به من بگویی به خاک سجده کنم، به هلاکت می‌کشانم.

بعضی این‌طور هستند. ما هم در دنیا همین هستیم. این چه دارد؟ قیافه دارد؟ علم دارد؟ این‌طور قیاس می‌کنیم. عرض کردم دو مطلب هست که یکی قیاس است و بعداً درباره آن صحبت می‌کنیم. این جا هم قیاس کرد، گفت: « قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طیناً ». بعد خودش را برتر دانست.

خطر عظیم قیاس

خطر عظیم قیاس این است که وقتی کسی قیاس کند، خودبین و متکبّر و خودبرتربین می‌شود. اگر مقایسه کردی، خودت را برتر از دیگران می‌بینی. من چه کمتر از او داشتم؟! مقام رضا این‌طور نیست، انسان می‌گوید: هرچه خدا خواست.

لذا این قیاس، حسادت هم می‌آورد که این هم نکته بسیار مهمی است. وقتی انسان قیاس می‌کند، ای بسا حسادت هم پیش بیاورد. من این را دارم، او چه دارد و ...، می‌نشیند و برای خودش دو دو تا، چهار تا می‌بافد و خراب می‌کند. حسادت هم می‌آورد. حسادت، عامل عداوت است. اس و اساس عداوت شیطان نسبت به انسان به واسطه حسادتش بود. برتربینی، «أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ» خودش را برتر دید، حسادت کرد.

گفت: اگر به من اجازه بدهی و اجلم را به تاخیر بیندازی «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاَّ قَلیلاً» من همه اولاد آدم را به هلاکت می‌رسانم، مهار می‌کنم و آن‌ها را از بین می‌برم. یعنی نمی‌گذارم بندگی تو را بکنند، مهارشان می‌کنم، وسوسه می‌کنم، دنیا و جلوات دنیا را برایشان می‌آورم، این همه نماز خواندی، چه شد؟! این همه اخلاق رفتی چه شد؟! و ...، دائم مطالب، هر کسی را هم یک طور، «وسواس الخناس الذی یوسوی فی صدور الناس» وسوسه می‌کند.

همه ما در خطر هستیم

می‌گوید: اگر به من اجازه دهی «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ» همه ذریه او را مهار می‌کنم، یعنی به هلاکت می‌رسانم، دیگر تمام است «إِلاَّ قَلیلاً » که آن هم می‌دانید کیست، قرآن فرموده دیگر، «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین‏»[8]‏ نه مخلِصین؛ چون مخلِصین هم «فی خطر عظیم». لذا خیلی عجیب است، می‌گوید: «إِلاَّ قَلیلاً».

همین‌جا در حاشیه یک نکته عرض کنم و به اصل بحث برگردیم. با همین «إِلاَّ قَلیلاً» من و شما باید مراقب باشیم، عزیز دلم! فکر نکنیم در امانیم. فکر نکنیم با دو رکعت نماز، با یک بحث، به یک درس، با تدریس، با درس خواندن، درامانیم، خیر، «إِلاَّ قَلیلاً»، همه ما در خطر هستیم. این که بیان فرمود: «الناس کلهم هالکون» همه مردم در هلاکتند «الا العابدون» مگر بندگان خدا، عبد. «و العابدون کلهم هالکون» و همه آن‌هایی که در حال عبادتند در هلاکتند، «الا العالمون» مگر آن‌هایی که اهل علم هستند. «و العالمون کلهم هالکون» عجب! همه اهل علم هم در هلاکتند «الا العاملون» مگر آن‌هایی که اهل عمل هستند. «العاملون کلهم هالکون» عجبا! اهل عمل هم در هلاکتند؟! بله. «الا المخلِصون». این که بگویی من این کار را کردم و اگر نمی‌کردم فلان و ..، این اخلاص نیست، تمام است. من نبودم، یکی دیگر. مگر خدای متعال بند به بنده قرهی است. ما فکر می‌کنیم بله، من بودم، درست شد و اگر نبودم، نمی‌شد. پروردگار عالم بسته به من نیست. من بسته به خدا هستم.

عرض کردیم در همین سوره بقره، آیه 127 می‌فرماید: « وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا » آن موقعی که ابراهیم خلیل و فرزندش، ابراهیم ذبیح، خلیل الله و ذبیح الله، دیوارهای خانه کعبه را بالا بردند و برافراشتند، گفتند: «ربنا تقبل منا» خدایا! از ما قبول کن. نگفتند: اگر ما نبودیم، این خانه‌ات درست نمی‌شد، قواعد بیت و دیوارهای خانه‌ات بالا نمی‌رفت، تازه منّت می‌کشد، نه این که منّت بگذارد.

پس فرمود: اهل عمل هم در هلاکت هستند، «الا المخلِصین». «و المخلِصین فی خطر عظیم» مخلِصین هم در خطر عظیم هستند.

این‌جا هم همین را می‌گوید، می‌گوید: من همه را هلاکت می‌رسانم «لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاَّ قَلیلاً».

جهنم، جزای پیرو شیطان

پروردگار عالم فرمود: «قالَ اذْهَبْ» باشد، برو، این برو یعنی به تو اجازه دادیم، برو ببینیم چه کار می‌کنی. «فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ» هر کدام از این آدم‌ها که پیرو تو شدند، «منهم»، چون شیطان ملعون، ابلیس داشت راجع به آدم صحبت می‌کرد که من بچّه‌های او را فریب می‌دهم « لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاَّ قَلیلاً»، پروردگار عالم هم فرمود: برو، « فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ» از همین آدم‌هایی که داری می‌گویی، هر کس از تو تبعیت کرد «فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُوراً» پاداش همه شما، پس به تحقیق - فاء بر سر إن آمده است. عرض کردیم فاء در ادبیات چند معنا می‌دهد، معنای پس می‌دهد و معنای تحقیق هم می‌دهد. معنایش این می‌شود که پس به تحقیقی محقق است – جهنّم، جزا و پاداش کارهای شماست و در آن‌جا کیفر خواهید شد « جَزاءً مَوْفُوراً» همیشگی است.

این را باید به آن آقایی گفت که بیخودی مدام منبر می‌رود و می‌گوید: چه کسی گفته خدا دو تا موهایت بیرون باشد، فلان می‌کند و ... . آیه قرآن است که هر کس تبعیت از شیطان می‌کند، جهنم جزای اوست« فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُوراً ».

پس قرآن را ببوسیم و کنار بگذاریم؟ ما خودمان داریم به سمت گناه می‌رویم، آن وقت یکی هم می‌آید و ما را به سمت گناه هل می‌دهد. می‌گوید: آقا چه کسی گفته خدا ...، خدا رحیم است، خدایی که بناست چنین و ... . آقا! این حرف‌های چرند چیست که بالای منبر می‌زنی. یک طلبه جوانی اخیراً این حرف‌ها را می‌زند و در شبکه‌های اجتماعی پر شده است. این آیات قرآن است. انسان قرآن را رها کند و حرف‌های چرند بشنود؟!  فرمود: «فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُوراً».

هشداردهنده‌ترین آیه در قرآن

دقّت کنید، این که ما در زمین مستقر می‌شویم، عدو داریم، در این آیه توضیح داده می‌شود. پروردگار عالم ادامه می‌دهد: «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً». نام این آیه 64 سوره اسراء، هشداردهنده‌ترین آیه در قرآن است.

پروردگار عالم می‌گوید: به همین ابلیس گفتم برو و با لشگر خودت « وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ» آن‌هایی که بر آن‌ها استطاعت داری، بر آن‌ها احاطه کن. در اموالشان و اولادشان با آن‌ها شریک شده و به واسطه وعده‌های دروغ «وَ عِدْهُمْ» به آن‌ها وعده بده، بفریب و آن‌ها را مغرور کن.

پروردگار عالم دارد به من و شما گرا می‌دهد که بدانید چگونه شیطان می‌آید. شیطان از من اجازه خواست و من هم به او اجازه دادم امّا می‌دانید به چه طریق بر شما وارد می‌شود: شیطان در اموال و اولادتان شریک می‌شود.

می‌گوید: این‌ها را به وعده‌های دروغین مغرور کن و در اموال و اولادشان شریک شو و فریب نخواهد بود مگر بر آن کسانی که وعده‌های شیطان را باور می‌کنند.

حالا این که در اموال و اولاد شریک می‌شود، به چه معناست، کوتاه می‌گویم، چون بحثم این جا نیست. بحثم این است که عداوت در دنیا به واسطه شیطان، فریب دنیا و مغرور کردن به واسطه دنیاست و عاملش هم شیطان است و دشمنی برایمان به وجود می‌آید. در اموال، یعنی به واسطه پول، قدرت و دنیا. اولاد هم به واسطه فساد و فسق و فجور و یکی هم آقازاده بازی درآوردن است. حبّ به فرزند. «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا» مال و بنون زینت حیات دنیاست. لذا به واسطه حب به این اولاد، انسان دچار غرور شیطانی می‌شود.

به خدا پناه ببر، سلطه‌ای از ناحیه ابلیس بر تو نخواهد بود

امّا خدا راه گذاشته و آن این که می‌فرماید: «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ وَکیلاً». آیه قبل هشداردهنده‌ترین آیه برای ما بود و این آیه هم امید است. پروردگار عالم می‌فرماید: بدان برای بندگان من تسلّطی از جانب تو نیست «إِنَّ عِبادی» هر که بنده من شد «لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ وَکیلاً» و کفایت می‌کند، کسی که به پروردگار عالم پناه ببرد، خدا را وکیل کند، تفویض امر به او کند «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد» واقعا خودش را به خدا بسپارد و هرچه خدا گفت، بپذیرد.

معنای «وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ وَکیلاً» یعنی هرچه خدا گفت، شما بپذیری، خودت را در حصن حصین ببر. یک موقع شیطان نیاید فریب دهد من این جایش را نفهمیدم، انجام نمی‌دهم. این فریب شیطان است، مغرور کردن است، شیطان گرفتارت می‌کند. «وَ کَفى‏ بِرَبِّکَ وَکیلاً». پس بداند کسی که به خدا پناه ببرد و مطیع فرمان پروردگار عالم شود، سلطه‌ای از ناحیه ابلیس بر او نخواهد بود و ابلیس نمی‌تواند بر او مسلط شود.

پس این هم یک آیه که معلوم شد شیطان عدو است، آیه 53 اسراء: «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبینا». و در آیه 61 هم که فرمود: « وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طیناً» که خودش را برتر دید. من، من، گاهی انسان باید بفهمد یک موقع گرفتار من من شود، بیچاره می‌شود.

اس و اساس در کار شیطان وسوسه است، نه عمل

یکی دیگر از آیات قرآن کریم و مجید الهی که می‌فرماید: عدو هست، آیه 117، سوره طه است. می‌فرماید: «فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ» این شیطان دشمن توست «وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى‏» مواظب باشید یک موقع وسوسه او باعث نشود که شما از بهشت خارج شوید، پس به عداوت و بدبختی گرفتار می‌شوید. اگر بیرون بروید، گرفتار می‌شوید.

چقدر زیباست! «إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فیها وَ لا تَعْرى‏» در بهشت نه گرسنه می‌شوی، جوعی داری و نه عریان، همه چیز داری، این جا راحتی.

در این‌جا مفسرین نکته زیبایی را بیان کردند. معلوم می‌شود انسان در دنیا که می‌آید، چون فکر می‌کند ابدی است، دائم فکر این است که نکند پول کم بیاورد، به تعبیری نان کم بیاورد، خورد و خوراکش کم شود. مدام ذخیره می‌کند، برای روز مبادا، می‌گوید: برای یک موقعی که کم آمد، یک موقعی که نداشتیم، پیر می‌شویم، برای پیریمان، برای کوریمان، از این حرف‌ها می‌زند. می‌ترسد که یک موقعی گرسنه بماند، یک موقعی تشنه بماند. به تعبیر خودمانی معنای « أَلاَّ تَجُوعَ فیها وَ لا تَعْرى‏» یعنی این‌جا همه چیز برایتان هست، ولی انسان در دنیا همیشه فکر می‌کند چیزی گیرش نمی‌آید، می‌دود برای گیرآوردن و آن وقت حریص می‌شود و بیشتر حرص می‌زند. معمولاً هم همین است. در عامیانه خودمان یک اصطلاحی داریم که می‌گوییم: از آن که نخورده بگیر، بده به خورده. مدام جوع و گرسنگی‌اش بیشتر می‌شود. طلب کردنش بیشتر می‌شود. عطش او به دنیا بیشتر می‌شود.

«وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فیها وَ لا تَضْحى» آن جا نه گرمای آفتابی است و نه تشنه می‌شوی. همه چیز خوب است.

 «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطان‏». معلوم می‌شود که در عداوت، اس و اساس در کار شیطان وسوسه است، نه عمل. همان طور که در این دنیا هم همین را می‌فرماید، می‌فرماید: «وسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنه و الناس».

اگر جنایتی صورت بگیرد - ما در درس خارج فقهمان در باب دیات مفصل عرض کردیم - ما یک کسی را داریم که جرمی را مرتکب می‌شود و یکی هم هست که اعانه به جرم می‌کند، معین است، مشارکت در جرم دارد امّا به حالت مختلف است.  مثلاً یک کسی فقط گرا می‌دهد. یک کسی طرف را تا محل جرم می‌برد. یک کسی مثلاً برای او دشنه تهیه می‌کند. یک کسی سوئیچ ماشینش را می‌دهد که او برود و می‌داند هم برای چیست. این‌ها را  اعانه در جرم می‌گویند. مشارکت، عنوان صحیحی نیست، شریک نیست، گرچه بیان می‌شود امّا این طور نیست، ادله و براهین ان را هم در درس خارج گفتیم و این جا که بحث علمی نداریم، می‌خواهم بگویم: امّا معمولا قاتل را قصاص می‌کنند و آن‌های دیگر قصاص نمی‌شوند. یکی وسوسه می‌کند، می‌گوید: این کار را بکن. مدام تحریکش می‌کند.

این جا هم خدای متعال می‌فرماید: «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطان‏». در دنیا هم همین است عزیز دلم! ما را وسوسه می‌کند. حتی انسان‌ها همدیگر را وسوسه می‌کنند امّا شما فردای قیامت نمی‌توانی گناهت را تقصیر آن آقایی بگذاری که این کار را کرد. من ورود به گناه کردم، مقصر خودم هستم. او وسوسه کرد.

یکی از وساوس شیطان؛ هنوز برای توبه وقت داری

«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطان‏ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى‏». معلوم می‌شود که – این هم باز نکته من النکات است- انسان معمولاً اگر وسوسه را هم بپذیرد، دلیلش این است که می‌خواهد همیشه جاودان باشد. این که می‌خواهد از لذایذ بهره ببرد.

مثلاً یکی از وسوسه‌های بعضی که جوان را فریب می‌دهند این است که حالا کی رفته، کی نرفته، امّا می‌بیند که این حرف‌ها دیگر قدیمی شده و کهنه است، چون بشر می‌فهمد که مرگی هست و این انسان که پروردگار عالم به این زیبایی خلق کرده، عبث نیست که بعد از مرگ از بین برود. حتماً یک عالم دیگری هست. همان طور که در عالم رحم بودیم، در عالم ذر بودیم، عالم دیگری هم هست. این را می‌فهمد. این را دیگر یک بچه ممیز هم امروز می‌فهمد. لذا نمی‌آید این‌طور فریب بدهد. جور دیگری فریب می‌دهد. می‌گوید: حالا انجام بده، بعداً توبه می‌کنی. چون خود خدا هم فرموده که توبه را قرار دادیم و پروردگار عالم هم «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم» است، توبه پذیر است. خود حضرت آدم هم توبه کرد «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم‏». پس خدا توبه پذیر است.

پس عداوتِ دشمن حقیقی ما شیطان با وسوسه است. امکان دارد یکی از وساوس، جلوات دنیا باشد و یکی از وساوس این است که می‌گوید: هنوز جوانی، وقت داری، راه داری، می‌توانی، توبه کن. توبه را که خدای متعال قرار داده و بعد هم بیان فرمودند که اگر کسی گناهان همه خلق را هم انجام دهد – که واقعاً درست هم هست امّا کسی که واقعاً نفهمید- اگر به عدد همه ریگ‌های بیابان هم باشد، نباید مأیوس باشد. «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّه». این‌ها را مدام جلوه می‌دهد و وسوسه می‌کند. یعنی مؤمنین را امکان دارد از این طریق و کس دیگری را از طریق دیگر و کس دیگری را هم از این طریق که بابا این‌ها همه داستان است، زاییده فکر بشر بوده و ... . مدام وسوسه می‌کند. پس این‌ها هست و دشمنی ایجاد می‌کند. حالا إن‌شاءالله، به فضل و کرم الهی ادامه بحث را در جلسه آینده بیان می‌کنیم.

پروردگارا! به اولیاء، انبیاء و خصیصین درگاهت، به خود قرآن و به قرآن ناطقت، ما را در دو دنیا از قرآن جدا نفرما.

اللهم عجل لولیک الفرج

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها